خلاصه کتاب سرسختی ذهنی: آموزش گام به گام غلبه بر چالشهای زندگی
خلاصه کتاب سرسختی ذهنی: آموزش گام به گام غلبه بر چالشهای زندگی، مدیریت احساسات منفی و شرایط دشوار
هر کسی که به موفقیت بزرگی رسیده، قطعا از سرسختی ذهنی برخوردار بوده است: ورزشکاران، مدیران شرکتهای مدرسین، والدین، دانش آموزان، کارآفرینان، نویسندگان، و …؛ این مهارت به حوزه تخصصی ارتباطی ندارد. این حقیقت که فردی در طول زمان پیشرفت قابل توجهی کرده، خود برگ تأییدی است بر این که وی دارای سرسختی ذهنی بوده
است.
جز این راه دیگری وجود ندارد که به درجه عالی سر سختی رسید. جاده موفقیت پایدار، با موانع سنگی پوشیده شده است.
هیچ کس روئین تن نیست. سرسختی ذهنی لازم است تا بتوانیم بر موانعی که ممکن است ما را از مسیر اهدافمان خارج کنند، غلبه کنیم.
این حالت ذهنی تفاوت بین موفقیت و شکست را مشخص می کند.
اسامی گوناگون سرسختی ذهنی:
اسامی زیادی هم معنی با سرسختی ذهنی به کار می روند که برخی از آنها نسبت به بقیه نادرست تر هستند. در زیر
چند نمونه از این هم معنیها آورده شده:
- طاقت
- ایستادگی
- پشتکار
- تاب آوری
- استواری
- شکیبایی ذهنی
- اراده
- استقامت ذهنی
- مقاومت
- پشتکار
- خویشتن داری
- تاب آوری
- استواری
- اراده
- استقامت ذهنی
- شکیبایی ذهنی
- انضباط
فصل های کتاب سرسختی
در فصل اول به تعاریف مختلف و اصول سرسختی ذهنی پرداخته ایم. در حال حاضر، همین قدر که اصل کلی را بدانیم کافی است: سرسختی ذهنی یعنی دوام آوردن در مقابل ناملایمات.
در ادامه به جزئیات و توضیح این اصل کلی می پردازیم.
در فصل دوم: عوامل اصلی در ایجاد سرسختی ذهنی بررسی میکنیم و مطالب بسیاری در این مورد ارائه خواهیم داد.
این فصل از کتاب سریع پیش می رود و تمرینات بسیاری در آن گنجانده شده تا به شما کمک کنند مطالبی که آموخته اید را عملی کنید و به کار ببندید.
سرانجام، در فصل سوم: راهنمای سریع ایجاد سرسختی ذهنی، یک برنامه ۱۰ مرحله ای را اجرا می کنیم که برای ایجاد تاب آوری در خود از پایه و اساس طراحی شده است. همچنین، می آموزید چگونه پس از ایجاد سرسختی ذهنی، آن را حفظ کنید.
این کتاب درباره چه چیزی است و درباره چه چیزی نیست
هدف این کتاب کمک به شما برای رسیدن به سطح بالاتری از موفقیت در هر زمینه ای است. به بیان دیگر، به شما نشان خواهم داد چگونه در خود تاب آوری ذهنی ایجاد کنید و بر هر مانع، مشکل یا بد بیاری که در زندگی با آن مواجه می شوید غلبه کنید.
به همین دلیل، مطالب آن فراتر از سخنان مثبت کلیشه ای و خودگویی های مثبت است. من به شما دروغ نخواهم گفت؛ ایجاد سرسختی ذهنی نیاز به تلاش بسیار دارد و ممکن است در این مسیر بارها ناامید شوید. اما پاداشی که به خاطر این همه تلاش دریافت می کنید، قابل توجه است: احساس مؤثرتر، قدرتمندتر، و تأثیرگذارتر بودن. همچنین می فهمید که می توانید به تمام اهدافی که تعیین می کنید برسید.
اعتماد به نفسی که به خاطر این تغییر طرز فکر در شما ایجاد می شود و به تدریج اتفاق می افتد، باعث می شود زندگی خود را دگرگون کنید. فرقی نمی کند این دگرگونی چه باشد: تبدیل شدن به والدینی عالی،
دستیابی به موفقیت های بزرگ تر در کسب و کار خود، یا بهبود رابطه با دوستان و عزیزان خود، همگی بستگی به هدف شما دارد.
به عقیده من، اکثر کتابهای توسعه فردی بیش از حد طولانی هستند. آنها مملو از داستانها، پیشگامان و تحقیقاتی هستند که بیشتر به خودنمایی روشنفکرانه می مانند.
اما این کتاب متفاوت است. در موارد علمی مختصر و در مورد توصیه های عملی کاربردی است؛ راهکارهایی ارائه می دهد که از همین امروز می توانید آنها را به کار بگیرید. هدف این بوده که تمام مطالب موردنیاز ارائه شوند، اما به نحوی که بتوانید هرچه سریع تر از آنها استفاده کنید. هیچ چیزی من را از این خوشحال تر نمی کند که این کتاب را مطالعه کنید و بر اساس دستورالعمل های آن فورا دست به اقدام هدفمند بزنید.
چگونه از این کتاب بیشترین بهره را ببرید
در این کتاب به تمرینات بسیاری برمی خورید. لطفا آنها را نادیده نگیرید. وقت بگذارید و آنها را کامل کنید. اکثر این تمرینات ساده هستند و نیاز به صرف وقت و تلاش کمی دارند.
تصور می کنم بسیاری از خوانندگان ممکن است به اشتباه این تمرینات را جدی نگیرند چون آنها ساده و سریع هستند. به همین خاطر از شما میخواهم که متفاوت باشید. تمرینات را با اطمینان به اینکه آنها شما را به فردی با سرسختی ذهنی تبدیل می کنند انجام دهید. درست است که این کتاب، کتاب تمرین نیست، اما اولویت آن انجام عملی تمرینات است نه یادگیری تنها.
چرا؟ چون به کارگیری اطلاعاتی که آموخته اید برای تغییر زندگی تان ضروری است. ما از روی تجربه به این نتیجه رسیده ایم. تعداد کتابهایی که خوانده ام و کارگاههایی که شرکت کرده ام به قدری زیاد هستند که
حساب آنها را از دست داده ام، با این حال دستورالعمل های آنها را فراموش کرده ام به این خاطر که نتوانسته ام آنها را عملی کنم. شاید برای شما هم همین طور بوده باشد.
بنابراین، لطفا تمرینات را انجام دهید. پس از اتمام کتاب قطعا از این کار خوشحال خواهید شد.
مأموریت شما، اگر آن را قبول کنید
آیا موفقیت تاکنون از شما گریزان بوده است؟ آیا برای اینکه در حوزه دلخواه خود عالی باشید و عالی بمانید، مشکل داشته اید؟ آیا زندگی پر از اتفاقات ناگوار و غیر منتظره بوده که باعث شده دلسرد، خشمگین، و غمگین شوید؟
اگر چنین است، امروز دقیقا همان روزی است که باید شروع به تغییرات مثبت کنید.
مهم نیست که در کجای زندگی تان هستید، یا در حال حاضر چه کشمکش هایی در زندگی دارید، باز هم می توانید شرایط خود را بهبود ببخشید. می توانید به موفقیت بالاتری برسید. این حقیقت باید شما را مملو از خوش بینی واقعی کند. گذشته از این، شما تأثیر عمیقی بر طرز فکر خود دارید. آن را کنترل کنید و در این نبرد پیروز شوید.
این کتاب شما را آماده مبارزه می کند، به همین خاطر تجهیزات لازم را در اختیار شما می گذارد، نقشه عمل منظم و اصولی ارائه می دهد، و آموزش هایی که برای افزایش تاب آوری در مقابل ناملایمات نیاز دارید فراهم می کند.
در طی این سفر همراه شما هستم. من راهنمای شما خواهم بود تا مطمئن باشیم که از وقت و منابع دیگر خود به درستی استفاده می کنید. وقتی که کار را تمام کنید، با فرض اینکه تمرینات را انجام داده اید، متوجه می شوید که طرز فکرتان تا همان موقع هم تغییر کرده است.
شما رسما در حال تبدیل شدن به فردی با سرسختی ذهنی هستید.
به نظرتان خوب است؟ پس بیایید شروع کنیم.
بخش اول
اصول سرسختی ذهنی
هیچ کسی با سرسختی ذهنی به دنیا نمی آید، بلکه آن را در طول زمان می سازد، مانند ساختن عضله. این خبر فوق العاده ای است چون به معنی آن است که هر کسی می تواند سرسختی ذهنی را ایجاد کند. فقط لازم است که به ایجاد آن متعهد باشیم.
دلیل آنکه بسیاری از افراد سرسختی ذهنی را در خود پرورش نمیدهند این است که داشتن آن مستلزم کار و صبر فراوان و تا حدودی ناامیدکننده است. همچنین مایه زحمت و سختی نیز است. شما عضو گروهی ویژه هستید چون مایلید نهایت تلاش خود را بکنید و ناکامی را تحمل کنید تا آن حالت ذهنی را به وجود آورید که در سراسر زندگیتان به شما پاداش می دهد.
برویم سراغ اصل موضوع. قبل از آنکه بتوانید سرسختی ذهنی را در خود ایجاد کنید، لازم است جنبههای گوناگون آن را بدانید. این همان موضوعی است که در این بخش بر آن تمرکز داریم. به عبارتی دیگر، به بررسی اینکه سرسختی ذهنی چیست و چگونه زندگی شما را بهتر می کند، می پردازیم. همچنین از ویژگیهای شاخص افرادی می گویم که در این زمینه ماهر شده اند. می توانید هنگامی که در حال پرورش این مهارت در خودتان هستید، از آن به عنوان چک لیستی برای مقایسه خودتان با آنها استفاده کنید.
در آخر، به دشمنان متعدد سرسختی ذهنی اشاره می کنیم. اینها همان موانعی هستند که زمانی که شرایط مطابق میل شما پیش نمی رود، سعی می کنند شما را از داشتن پشتکار ناامید کنند. پس از پایان بخش اول، نسبت به این موانع هشیار و تیزبین میشوید. این افزایش آگاهی به شما کمک می کند که هنگام رویارویی با آنها، شکستشان بدهید.
یک نکته کوچک: احتمالا به جدول محتویات کتاب نگاهی انداخته اید و متوجه شده اید که این کتاب فصل های زیادی دارد. نترسید. اکثر فصل ها کوتاه هستند چون تمرکز بیشتر بر بکارگیری مطالب است تا نظریه پردازیحرف کمتر. عمل بیشتر.
اقدام کنید.
سرسختی ذهنی چیست و چه تفاوتی با طاقت دارد)؟
یک تعریف ساده پیش از این ارائه دادم: سرسختی ذهنی یعنی پایداری در برابر ناملایمات. اما این تعریف، می تواند به صورت های مختلفی تعبیر شود، پس بیایید بیشتر صحبت کنیم.
اول از همه یعنی نوع واکنش ما به استرس است. آیا از هم می پاشیم یا مقاومت می کنیم؟ تسلیم می شویم یا تا آخر ادامه میدهیم؟
دوم اینکه سرسختی ذهنی پاسخ ما به احساساتمان است. هنگام درماندگی چکار می کنیم؟ وقتی زندگی به نظرمان ناعادلانه می آید چگونه با خشم و ناامیدی خود برخورد می کنیم؟
سوم اینکه سرسختی ذهنی شامل تاب آوری مان است. وقتی که توی زندگی بعضی چیزها خوب پیش نمی روند، گرد شکست را از خودمان می تکانیم و به روال عادی زندگی برمی گردیم یا شکایت می کنیم و دیگران را به خاطر گرفتاری هایمان مورد سرزنش قرار میدهیم؟
چهارم با طاقتمان مرتبط است. وقتی که در جاده رسیدن به اهدافمان مانعی سد راهمان می شود، با قدرت به پیش می رویم یا اعتراف به شکست می کنیم؟
گاهی طاقت و سرسختی ذهنی را یکسان در نظر می گیرند. اما در حقیقت اینطور نیست. طاقت خصلتی است که تمایل ما به پایداری در شرایط دشوار را تعیین می کند. ولی سرسختی ذهنی حالتی از ذهن است که ماندگاری نگرشمان در شرایط دشوار را تعریف می کند؛ در واقع دیدگاه کلی ما را توصیف می کند. از این رو، بیشتر شبیه داشتن شخصیت ارزشمند است تا طاقت.
با این وجود، طاقت عنصری حیاتی در ایجاد سرسختی ذهنی به شمار می رود. طاقت به ما کمک می کند تا نحوه پاسخ به احساسات منفی مان را سروسامان بدهیم. ما را از اعتماد به نفسی پر می کند که برای تمرکز بر کامیابی نیاز داریم تا بر ترس مان از شکست غلبه کنیم. امکان ندارد که سرسختی ذهنی داشته باشیم اما میزان مناسبی از طاقت در ما وجود نداشته باشد.
حالا که مفهوم سرسختی ذهنی را باز کردیم، بیایید با چند نمونه واقعی به جزئیات آن بپردازیم.
نمونه های واقعی سرسختی ذهنی
شما احتمالا ورزشکاری را می شناسید. اگر این فرد به عملکرد خود اهمیت می دهد، او از سرسخنی ذهنی برخوردار است. ورزشکاران، از بازیکنان فوتبال گرفته تا اسکیت بازهای روی یخ، از جان و دل مایه می گذارند و تلاش زیادی می کنند. امکان ندارد این افراد بدون آنکه دارای سطحی از سرسختی ذهنی باشند بتوانند چنین نظم سختگیرانه و ناامیدی که از پس عملکرد ضعیف تر از حد استانداردشان به وجود می آید را تحمل کنند.
احتمالا حداقل یک کارآفرین موفق یا برجسته در شهر یا کشور خودتان یا در جهان می شناسید. اگر آن شخص توانسته کسب و کار موفقی بسازد، مطمئن باشید که وی بارها استرس شدیدی را تجربه کرده است. کارآفرینان و صاحبان کسب و کار با موانع و شکست های بیشماری روبرو می شوند که تنها با تحمل و غلبه بر این موانع است که می توانند در دراز مدت موفق شوند.
دکترها و پرستارها را در نظر بگیرید. افراد این حرفه هر روز درگیر مرگ و زندگی هستند که هیچ کدام از این دو وضعیت از قبل تعیین شده نیستند. چه در اورژانس و چه در اتاق عمل، گاهی همه چیز به هم می ریزد. اوضاع بغرنج پیش بینی نشده در بدترین زمان ممکن رخ می دهند. تنها راهی که دکترها و پرستارها می توانند در چنین شرایطی عملکرد مؤثری داشته باشند این است که احساساتشان را مهار کنند، شرایطی که در آن قرار دارند را بپذیرند، و به سرعت عمل کنند.
امدادگران را در نظر بگیرید، آنهایی که وظیفه دارند در صحنه اورژانسی حاضر شوند و کمک های تخصصی ارائه بدهند. نمونه این افراد آتش نشان ها، ماموران پلیس، پیراپزشکها و سایر افراد بسیار آموزش دیده هستند. آنها در محیطی فوق استرس زا کار می کنند و از آنها انتظار می رود در شرایطی که اغلب زندگی شان در خطر است، عملکرد بالایی داشته باشند. امکان ندارد که این افراد بدون داشتن سرسختی ذهنی بتوانند چنین کنند.
اگر شما پدر یا مادر هستید، قطعا همین الان هم از میزان قابل قبولی سرسختی ذهنی برخوردارید، هرچند که فقط بر یک حوزه از زندگی تان متمرکز شده است. بزرگ کردن بچه ها همیشه همراه با تردید و ترس است. در مواجهه با شوکهای ناگهانی، مثل صدمه جسمی یا بیماری خطرناک، باید با وحشت و احساسات منفی مقابله کرد. خوشحالی آنی باید فدای پاداش های آتی شود. بزرگ کردن بچه هایی سالم، با اعتماد به نفس، توانا، و خودکفا نیازمند پشت سر گذاشتن زمانهایی از استرس، ترس و تقصیر است.
چگونه از لحاظ ذهنی در تمام جوانب زندگی قوی باشیم
مثالهای بالا نمونههایی از سرسختی ذهنی هستند که توسط افرادی که احتمالاً میشناسید نشان داده میشود. درحقیقت، ممکن است شما هم یکی از همین افراد باشید. اما سرسختی ذهنی که در یک حوزه از زندگی از خودمان نشان می دهیم، اغلب در حوزه های دیگر زندگی از ما گریزان است.
مثلاً، توانایی من در تحمل موقعیتهای دشوار در اداره کسب و کارم به این معنی نیست که چالشی که بزرگ کردن فرزند به همراه دارد را هم بتوانم تحمل کنم. همینطور دکتری که می تواند در اورژانس خونسرد و مؤثر باقی بماند، ممکن است قادر نباشد استرس تمام نشدنی مربوط به مشکلات زناشویی را تحمل کند.
این کتاب به شما نشان می دهد که چگونه در تمام حوزه های زندگیتان از لحاظ ذهنی قوی بشوید. زمانی که اینطور باشید، از آرامش ذهنی که در پی آگاهی از اینکه می توانید هر موقعیتی را با وقار، متانت، و اعتماد به نفس مدیریت کنید، لذت میبرید.
۱۰ فایده سرسختی ذهنی
همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، پرورش سرسختی ذهنی نیازمند تلاش و صبر است و می تواند با ناامیدی مواجه شوید. تنها دلیل برای اینکه خودتان را درگیر این تجربه بکنید همان توقعی است که انتظار دارید با انجام آن زندگی تان به طرز چشمگیری بهبود یابد. به همین سبب، بیایید هر چه سریعتر ۱۰ فایده که سرسختی ذهنی در مقابل ناملایمات به شما کمک می کند در سالهای پیش رو زندگی بهتری داشته باشید را بررسی کنیم.
فایده ۱- ایستادگی بیشتر در مقابل احساسات منفی
احساسات مانند تیغه دو لبه هستند. از یک جهت، به ما این امکان را میدهند که شادی را تجربه کنیم، به ما انگیزه می دهند که دست به اقدام بزنیم، و کمکمان می کنند با دیگران همدلی کنیم. با این حال، می توانند ما را به نابودی نیز بکشانند. احساسات منفی، مانند خشم، ننگ، ترس و اضطراب، ما را تحریک می کنند که در اوضاع به هم ریخته تصمیمات وحشتناک بگیریم، اشتباهاتمان را پنهان کنیم و مایل باشیم که تسلیم بشویم.
زمانی که که از لحاظ ذهنی سرسخت بشوید، قطعا بهتر می توانید احساسات تان را مهار کنید. هرچند که هنوز هم با آنها در تماس هستید، اما احساسات منفی دیگر تأثیر کمتری بر نوع رفتار و پاسخهای شما به شرایط دشوار دارند.
فایده ۲- عملکرد بهتر
داشتن عملکرد عالی از طرز فکر شما نشأت می گیرد. یعنی اینکه چگونه به موانع پاسخ می دهید. فرقی نمی کند که ورزشکار، جراح، سرآشپز یا موسیقی دان باشید، توانایی شما برای عملکرد عالی بستگی به این دارد که در شرایط بغرنج چه احساسی دارید و چگونه واکنش نشان می دهید. اگر هنگام مواجه با موانع سست بشوید، عملکردتان آسیب می بیند. بدتر از آن، هیچوقت حداکثر پتانسیل تان آزاد نمی شود.
سرسختی ذهنی شما را آماده رویارویی با موانع می کند. به جای آنکه در مواجهه با آنها سست بشوید، با متانت و اعتماد به نفس به سمت شان می روید. همچنین بهتر می توانید شرایط سخت یا پیش بینی نشده را پست سر بگذارید و بر چالشها | غلبه کنید.
فایده ۳- اطمینان از اینکه شرایط بهتر می شود
اگر در برابر ناملایمات انعطاف پذیر نباشید، هر زمان که شرایط خراب می شود، خیلی راحت همه چیز را گردن قضا و قدر می اندازید. ممکن است بخواهید تسلیم بشوید چون معتقدید زندگی عادلانه نیست. احتمالا ترجیح می دهید به شکست اعتراف کنید و با خود بگویید که استقامت کردن بیهوده است چون بعید است شرایط فعلی بهتر شود.
اما این تصور غلط است. شرایط همیشه تغییر می کنند. و اغلب این تغییر نتیجه اقدامات خود ماست. اوضاع استرس زا بسته به اینکه چگونه به محرکهای دارای استرس واکنش نشان می دهیم، ممکن است شدیدتر یا آرامتر شوند. اوضاع ناراحت کننده هم می توانند بدتر یا بهتر شوند که آن هم بستگی به نوع واکنش ما به محیط اطرافمان دارد.
وقتی که در برابر اوضاع دشوار از لحاظ ذهنی انعطاف پذیر هستید، قادرید آنها را تحمل کنید و مطمئن باشید که پاداش این تصمیمتان، بهتر شدن بی چون و چرای شرایط خواهد بود.
فایده ۴- مدیریت بهتر استرس
استرس زمانی به وجود می آید که منتظر عواقب یک موضوع، چه واقعی و چه حسی، هستیم. به عبارتی دیگر، استرس از آنجا ناشی می شود که می دانیم کارهایی که انجام می دهیم ریسک بالایی دارند. پس اگر ضعیف عمل کنیم، اتفاق بدی خواهد افتاد.
مثلا، فروشنده ها باید آنقدر که برایشان مشخص شده بفروشند وگرنه شغل و درآمدشان در خطر از دست رفتن قرار می گیرند. آتش نشان ها باید کارشان را به بهترین شکل انجام دهند وگرنه ممکن است مردم جانشان را از دست بدهند. ورزشکاران باید در سطح بالایی عمل کنند در غیر این صورت رقیبشان از آنها پیشی خواهد گرفت.
قدرت ذهنی این امکان را فراهم می کند که بتوانید فشار را تحمل کنید. به جای آنکه در مقابل آن سر تسلیم فرود بیاورید، می توانید در آن شرایط شکوفا شوید. محکم بودن تان باعث می شود در اوضاع پر استرس، با انگیزه، خوش بین و مطمئن به خود باقی بمانید.
فایده ۵- آسیب پذیری کمتر در مقابل تردید
هیچ کسی نمی تواند به طور کامل از تردید فرار کند. حداقل یک نفر را به من نشان دهید که همیشه خوددار به نظر می رسد، حتی تا حدودی مغرور و من هم به شما کسی را نشان می دهم که گهگاه (و شاید حتی همیشه خودش را سبک و سنگین می کند.
همه ما دچار تردید به خود می شویم. با خود فکر می کنیم که آیا می توانیم رقابت ثمربخشی داشته باشیم. از خودمان می پرسیم که آیا به اهدافمان می رسیم. حتی بدترین سناریوها را هم از خیال می گذرانیم و به منتقدهای درونی مان اجازه می دهیم اعتماد به نفس مان را با خاک یکسان کنند.
لازم است بدانید که سرسختی ذهنی، تردید به خود را حذف نمی کند. بلکه، مانع آن می شود که عملکردمان خراب شود. به ما این فرصت را می دهد که بدانیم هرچند احتمال شکست هم وجود دارد، ترس از آن بیشتر به خاطر عدم اعتماد به نفس است تا شواهد قطعی. احتمال رخ دادن موفقیت بیشتر از حرف های کنایه آمیز منتقد درونی تان است.
فایده ۶- شفافیت بیشتر درباره قصد و هدفتان
زمانی که دلیل انجام کاری را نمی دانید برخورد با شرایط دشوار سخت است. واقعا مشکل است که وقتی هنوز برای تان روشن نیست چرا دارید اینقدر تلاش می کنید، انگیزه اقدام کردن را در خودتان حفظ کنید.
به عنوان مثال، تصور کنید چندین ماه است که دارید دنبال کار می گردید. هیچ سرنخ امیدوارکننده ای وجود ندارد و پس اندازهایتان هم دارند کم کم آب می شوند و به وضعیت خطرناکی می رسند. در این شرایط مأیوس شدن خیلی آسان است. مدام وسوسه می شوید که تسلیم شوید. این قدرت ناامیدی است به خاطر اینکه بر شکست تمرکز می کند و کاری می کند که هدف جاری تان در نظر شما تیره و تار شود.
اما وقتی که ذهن تان قوی باشد، می توانید بر دلایل تلاشتان برای رسیدن به اهداف خود تمرکز کنید. کمتر مستعد بروز احساسات ناامیدکننده هستید به دلیل آنکه می دانید چرا دارید کاری را انجام می دهید. این آگاهی شما را با انگیزه نگه می دارد تا با هر چالشی که در مسیرتان هست، رو در رو شوید.
فایده ۷- بیباکی
ترس از ناشناختدها یکی از متداول ترین موانع در رسیدن به توانایی های بالقوهمان است که به شکل های گوناگونی ظاهر می شود، اما یکی از آنها برای همه ما آشناست: زنگ خطری که از دورنمای به خطر افتادن مان خارج از منطقه امن به صدا در می آید.
انسانها ارزش بسیار زیادی برای آسایش و پیش بینی پذیری قائل هستند. ممکن است ادعا کنیم که دوست داریم طعم غافلگیری را بچشیم، ولی در حقیقت ما نتیجه عادات خود هستیم. ما از روتینها پیروی می کنیم. این روتینها باعث می شوند احساس راحتی و کنترل محیط اطرافمان داشته باشیم. به همین سبب، فکر امتحان کردن چیزی جدید ما را در دل می کند. در حقیقت ما از ناشناخته ها می ترسیم.
سرسختی ذهنی این ترس را آب می کند. این شجاعت را به ما می دهد که خارج از منطقه امن مان عمل و چیزهای جدیدی امتحان کنیم. به همین خاطر، فرصت رشد و پرورش مهارت های جدید و کسب دانش و بینش تازه به ما می دهد.
فایده ۸- توانایی پذیرش شکست (و یادگیری از آن)
شکست بخش گریزناپذیری از زندگی است. هر زمان که تلاش می کنیم به چیزی برسیم احتمال شکست نیز در آنجا حضور دارد.
اکثر افراد خود را به آب و آتش می زنند تا شکست نخورند. آنها شکست را به منزله اتهام به شخصیت و ارزش خود می دانند. پس سعی می کنند هیچ ریسک و اشتباهی نکنند، حتی اگر انجام چنین کارهایی جلوی رشد شخصی و شغلی آنها را بگیرد. شکست، برای آنها غیر قابل قبول است.
تاب آوری ذهنی نه تنها شما را آماده می کند که شکست را به عنوان پیامد ممکن هر تلاشی بپذیرید، بلکه این امکان را فراهم می کند که از اشتباهات تان درس بگیرید. به جای آنکه شکست را به منزله قضاوت درباره شخصیت و ارزش خود
بدانید، آن را فرصتی برای اقدام صحیح در جهت عملکرد بهتر در آینده می بینید. در نتیجه، ترس از شکست دیگر تاثیر منفی زیادی بر شما نخواهد داشت.
فایده ۹- توانایی بیشتر برای به تأخیر انداختن خوشنودی
اگر حق انتخاب داشته باشیم، ترجیح می دهیم همین الان خوشنودی را تجربه کنیم تا بعدأ. این طبیعت انسان است.
مشکل اینجاست که این تمایل ذاتی گاهی عواقبی منفی به دنبال دارد. ما را ترغیب می کند که از اهدافمان دست بکشیم فقط به این خاطر که بیش از حد نیازمند تلاش هستند. همچنین کاسه صبرمان را لبریز می کند و کنترل وسوسه هایمان را کاهش می دهد چرا که بردباری را نوعی رنج بیهوده تلقی می کنیم. همچنین ما را در مسیر رسیدن به هدف دلسرد می کند تا سخت تلاش نکنیم زیرا که لذت فعلی و حاضر وسوسه کننده تر است.
قدرت ذهن توانایی شما برای به تأخیر انداختن این خوشنودی را چند برابر می کند. شما دیگر تحت امر محرکهایتان نیستید. حالا دیگر می توانید در برابر وسوسه هایی که شما را احاطه کرده اند مقاومت کنید و انرژی و توجهتان را صرف سعی و تلاشی بکنید که وعده دریافت پاداش بزرگتری را در انتهای مسیر می دهند.
فایده ۱۰- تمایل برای کنار آمدن با شرایط
ما انسانها مایل هستیم که به چیزهایی بچسبیم که باعث شده اند رنج روحی بکشیم، مثلا اشتباهی که عواقب وحشتناکی به دنبال داشتند، بی اعتنایی هایی که دیگران به ما کردند، و تصمیمات تأسف آوری که مربوط به گذشته های دورمان است. چنین چیزهایی گاهی کم کم ما را تعریف می کنند و بخشی از هویت ما می شوند که در این صورت، آرامش و اعتماد به نفس درونی که در هر حال می توانستیم تجربه شان کنیم را از چنگمان می ربایند.
زمانی که سرسختی ذهنی را در خود ایجاد کنید، تمایل تان برای رها کردن بعضی مسائل بیشتر می شود. به جای اینکه غرق در دردها و تأسف های گذشته بشوید، آنها را پلکانی برای رشد بی وقفه خود می بینید. هر اشتباه درسی می شود برای بینش بیشتر. هر توهینی فرصتی می شود برای پرورش روابط با ارزش. هر تصمیم تأسف بار تبدیل به شانسی می شود برای بررسی مجدد قصد و نیت و اطمینان از اینکه همگام با ارزش هایتان هستند.
سرانجام، قادر خواهید بود که به حرکتتان ادامه بدهید و آنها را همان جایی که به آن تعلق دارند ترک کنید: گذشته.
این فصل طولانی بود. اما مهم است که بدانید از پایبندی به سرسختی ذهنی چه چیزی به دست می آورید. حالا بیایید رایج ترین خصوصیات افراد با سرسختی ذهنی را بررسی کنیم.
۷ ویژگی برتر افراد دارای سرسختی ذهنی
به افرادی در زندگی تان فکر کنید که مظهر موفقیت، آنگونه که شما تعریفش می کنید هستند. ممکن است این فرد یکی از اعضای خانواده باشد که کسب و کار عظیمی در بازار رقابتی ایجاد کرده است. ممکن است دوستی باشد که همواره به هر هدف شخصی و کاری که برای خودش تعیین می کند، می رسد. شاید این فرد، همکاری باشد که در کارش فوق العاده مؤثر و مفید است.
مثل سایر انسان ها، این افراد هم با ناملایمات روبرو می شوند. روزهایی هستند که برایشان هیچ چیزی خوب پیش نمی رود. شرایط پیش بینی نشده همیشه تهدیدی برای خارج شدن از مسیرشان به شمار می روند. شکست در هر گوشه و کناری پیدایش می شود و گاهی غیر قابل اجتناب است.
با این حال، موفق می شوند ایستادگی کنند و در نهایت علی رغم این موانع پیروز شوند.
تک تک این افراد دارای سرسختی ذهنی هستند. آنها یاد گرفته اند که وقتی با اوضاع دشوار روبرو می شوند، انعطاف پذیر باشند. آنها قادرند در مقابل چالشها طاقت، مقاومت، و شجاعت داشته باشند، به توانایی هایشان اعتماد کنند و به این حقیقت واقف باشند که سختی و شکست اجتناب ناپذیرند.
پس واقعا ارزش دارد که رفتار این افراد را زیر میکروسکوپ بگذاریم تا از آنچه آنها را این چنین سخت کرده، یاد بگیریم. به همین سبب، در ادامه هفت ویژگی بسیار مهمی که سرسختی ذهنی آنها را تشکیل می دهد، شرح داده ایم.
ویژگی ۱- توانایی جدا شدن از چیزهایی که نمی توانند تغییرشان دهند
مثل همه ما، افرادی که دارای سرسختی ذهنی هستند نیز مشتاق موضوعات متنوعی هستند. مثلا، برخی به جدیدترین اخبار سیاسی و تحلیل های آن علاقه مندند و برخی دیگر به مسائل بزرگتری مانند گرم شدن کره زمین، قاچاق انسان، و امنیت غذایی
اما یک تفاوت بارز هست که این افراد را از سایرین جدا می کند. این افراد می دانند که علی رغم میل باطنی شان، نمی توانند بر برخی از اتفاقات پیرامون خود تأثیر بگذارند. زمانی که فرد بپذیرد برخی اتفاقات خارج از کنترل او هستند، راحتتر می تواند با آنها کنار بیاید و می داند که باید تمرکز خود را به مسائلی معطوف کند که بر آنها کنترل دارد.
در پدیده گرم شدن زمین، کاری که از دست ما بر می آید این است که دادخواستهایی را تنظیم کنیم با دی اکسید کربن کمتری تولید کنیم، اما نمی توانیم بر رخ دادن این پدیده در سطح جهانی کنترل داشته باشیم. اینکه ساعتهای بیشماری وقت بگذاریم تا این مسأله را پیش ببریم بدون اینکه امیدی به نتیجه عادلانه و پاداش بخش داشته باشیم، نسخه ناامیدی خود را می پیچیم
مثلاً بنابراین می توان گفت که افراد دارای سرسختی ذهنی می دانند که چه موقع و نسبت به چه مسائلی بی تفاوت باشند.
ویژگی ۲- تاب آوری در مدیریت اتفاقات پیش بینی نشده
زندگی مملو از اتفاقات غیرمنتظره است. دقیقا همان لحظه ای که مطمئن هستیم موقعیتی همانطور که انتظار داریم پیش خواهد رفت، با شرایط پیش بینی نشده ای روبرو می شویم که خبر از به هم ریختن اوضاع می دهد.
اکثر افراد هنگام وقوع اتفاقات غیر منتظره حیرت زده و حتی فلج می شوند. این هم یکی دیگر از مواردی است که افراد با سرسختی ذهنی را از سایرین جدا می شوند. آنها می دانند که هرچند برنامه ریزی کردن مفید است، اما اوضاع پیش بینی نشده می توانند در یک چشم به هم زدن همه چیز را خراب کنند، اگرچه برنامه هایی که با بیشترین دقت تهیه شده اند. بنابراین یاد می گیرند خودشان را وفق بدهند و ذهنی انعطاف پذیر داشته باشند تا هر زمان که با شرایط غیر مترقبه روبرو شدند بتوانند خود را با آن سازگار کنند.
آیا تا بحال شده که رفتار افراد موفق را زیر نظر بگیرید؟ تا حالا از خودتان پرسیده اید درحالی که پشت سر هم با موانع روبرو می شوند، چگونه می توانند آرام بمانند؟ بخش اعظم این رفتار مدیون وفق پذیری آنهاست، همان آمادگی روانی برای مسائل غیر منتظره.
این خصیصه اصلی افراد دارای سرسختی ذهنی است.
ویژگی ۳- خودآگاهی قوی
خودآگاهی یعنی تشخیص حالت احساسی خود، انگیزههای هدایت کننده تصمیمات و اقدامات و تأثیر شخصیت و خلق و خوی. البته این تعریف ضعیفی از خود آگاهی است ولی فعلا کافی است.
افراد با سرسختی ذهنی به میزان زیادی خودآگاهی دارند. باید هم همینطور باشد. در واقع، اطمینان آنها از اینکه هر موقعیتی که پیش رویشان قرار می گیرد را می توانند مهار و به بهترین شکل عمل می کنند، از همین آگاهی ناشی می شود. آنها مطمئن هستند که می توانند با شرایط متغیر سازگار شوند و بر موانع غلبه کنند، البته نه صرفا بخاطر نقاط قوت شان، بلکه به این خاطر که نقاط ضعف شان را می شناسند. به همین دلیل می توانند وقتی اوضاع به هم می ریزد، احساسات و استرس خود را کنترل کنند و منعطف باقی بمانند.
اکثر افراد فکر می کنند که از خودآگاهی بالایی برخوردار هستند. اما به نظر من در واقع عده کمی اینطور هستند. مطمئنا اکثر ما چیزهایی که باعث تحریک احساساتمان می شود را می شناسیم و می دانیم کدام محرکها ما را عصبانی، عصبی، یا خوشحال می کنند. همچنین از اینکه هم خصوصیات خوب و هم خصوصیات بد را در خود جای داده ایم آگاهی داریم. اما خودآگاهی واقعی، عمیقتر و گسترده تر از این است. افرادی که سرسختی ذهنی دارند با موشکافی روان خود و ایجاد استراتژی های جایگزینی که کمکشان می کند با ناملایمات برخورد کنند، این نوع آگاهی را بدست می آورند.
ویژگی ۴- تمایل برای مواجه با شرایط نامشخص
پیش از این گفتیم که چگونه افرادی با سرسختی ذهنی توانایی سازگاری با وقایع غیر منتظره را دارند (ویژگی ۲). علاوه بر آن، این افراد مایل هستند که با ابهامات نیز روبرو شوند. نه تنها قبول دارند که هیچ کدام از برنامه هایشان بدون خطا نیست.
بلکه می دانند که احتمال شکست خوردن هر برنامه ای وجود دارد چون ممکن است اتفاقی پیش بینی نشده رخ دهد. همانطور که هلموت فون مولتکه ، فرمانده ستاد ارتش آلمان در حدود ۱۸۰۰ میلادی، گفت: “هیچ برنامه نبردی در زمان جنگ با دشمن دوام نمی آورد.”
با این حال، علی رغم این آگاهی و پذیرش، باز هم مایل هستند با قدرت به حرکت خود ادامه دهند و هر چند که می دانند شکست ممکن است از هر گوشه و کناری نمایان شود، آماده اقدام کردن هستند.
این ویژگی، خصیصهای غیر عادی است. افراد کمی با چنین ویژگی به دنیا می آیند. اما می توان در طول زمان آن را در خود پرورش داد که اینکار معمولا با عبور از مسیر دشوار انجام می شود، مسیری که همواره تهدیدی برای شکست احساسی، روانی، و حتی فیزیکی به شمار می رود. به من فردی با سرسختی ذهنی نشان بدهید تا من به شما شخصی را نشان بدهم که توانسته با موفقیت مشکلات و چالش های بسیاری را پشت سر بگذارد.
ویژگی ۵- توانایی پرش از روی ناامیدی
زندگی سرشار از ناامیدی است. بعضی از آنها کوچک هستند و تأثیر ناچیزی بر زندگی ما دارند، اما برخی دیگر آنقدر بزرگ هستند که تا هفتهها ذهن ما را به خود درگیر می کنند. به عنوان مثال، فرض کنید سالها برای شغلتان زحمت کشیده اید و منتظر ارتقاء مقام هستید، اما درست در لحظه موعود نادیده گرفته می شوید. یا تصور کنید که چندین سال برای مسابقات المپیک تمرین کرده اید، ولی تمام آرزوهایتان به خاطر امتیاز کم بر باد می رود.
تأثیر این نوع اتفاقات دلسرد کننده آنقدر عمیق است که باعث می شوند در آینده از ریسک دوری کنیم. چنان ترسی به ما می دهند که فلج می شویم، نمی توانیم هدفی برای خود تعیین کنیم، و برنامه ریزی و اقدام کنیم. خلاصه اینکه به هر راهی متوسل می شویم تا از چنین ناامیدی هایی اجتناب کنیم.
افراد دارای سرسختی ذهنی دیدگاه دیگری دارند. مانند بقیه افراد، آنها نیز می دانند که مسائل دلسرد کننده، چه کوچک و چه بزرگ، اجتناب پذیر نیستند. با این حال، این را نیز قبول دارند که چنین اتفاقاتی فرصتهایی عالی برای یادگیری هستند. پس آنها را بررسی می کنند. نتایجی که از این نوع اتفاقها حاصل می شود گاهی باعث می شود بفهمیم که روش مان اشتباه بوده، رویکردی که داشتیم مؤثر نبوده، و اشتباهاتی که داشتهایم را در آینده تکرار نکنیم.
این نوع دیدگاه سالم به افراد دارای سرسختی ذهنی کمک می کند که وقتی شکست خوردند، آسانتر به روال عادی زندگی برگردند.
ویژگی ۶- تسلط بر احساسات
همه ما در زندگی احساسات منفی را تجربه می کنیم. این احساسات از ناامیدی، انتظارات برآورده نشده و اتفاقات پیش بینی نشده ناشی می شوند و زندگی ما را پیچیده می کنند.
مثلا ممکن است به خاطر اینکه کارتان کم ارزش تلقی شده، قلب تان شکسته شده باشد. با نتیجه وحشتناک آزمونی که چندین روز برایش وقت گذاشتید، از خودتان عصبانی شده باشید. یا شاید بخاطر گیر کردن در یک ترافیک غیر منتظره هنگام رفتن به ملاقاتی مهم، احساس درماندگی عمیقی کرده باشید.
اکثرمان با در زندگی دستخوش احساسات هستیم. این مساله وقتی که احساسات منفی مثل سرخوردگی، خشم، و درماندگی را تجربه می کنیم، مشکل ایجاد می کند به این خاطر که ما را عقب نگه می دارند و مانع تصمیم گیری درست و اقدام مؤثر می شوند که در نتیجه آن رشد شخصی و شغلی مختل می شود.
برخلاف دیگران، افراد دارای سرسختی ذهنی کنترل احساساتشان را به دست گرفته اند. هوش هیجانی آنها (EQ) بیشتر از سایرین است. البته این بدان معنا نیست که آنها هیچ وقت احساسات منفی را تجربه نمی کنند. بلکه منظور این است که آنها از این احساسات آگاه هستند، می توانند آنها را تحت کنترل خود در بیاورند، و هدفمند به سمت جلو حرکت کنند.
ویژگی ۷- خوش بینی عملی
خیلی راحت ممکن است در اتفاقات منفی که پیرامون مان رخ می دهد غرق شویم چرا که هر روز با این نوع اتفاقات بمباران می شویم. فرقی نمی کند چه خبری به گوش مان می رسد، از رسوایی سیاسی گرفته تا گزارش های مربوط به رکود اقتصادی احتمالی، باعث می شود خودمان را فراموش کنیم و پر از اندوه و بدبینی شویم.
سرسختی ذهنی معمولا در افرادی یافت می شود که نگرش مثبتی دارند. این افراد نسبت به آینده خوش بین هستند. اما نباید چنین تصور کرد که آنها جزو افرادی هستند که علی رغم اینکه دنیایشان در حال فروپاشی است، باز هم شادند. برعکس، آنها می دانند که چگونه خوش بین باشند و جایی که همه فقط مصیبت و ناامیدی در آن می بینند، فرصتها را پیدا کنند. افراد دارای سرسختی ذهنی، همیشه عمل گرا هستند. آنها به خود اجازه نمی دهند که در افکار منفی غرق شوند تا از ذهن شان در مقابل این نوع افکار محافظت کنند. با این حال، هنوز هم به توانایی ها و دیدگاه صحیح خود برای اینکه بهترین استفاده را از هر موقعیتی ببرند، اعتماد دارند.
خبر خوب درباره سرسختی ذهنی
هیچ فردی با سر سختی ذهنی به دنیا نمی آید. این مهارتی است که همه ما در خود پرورش می دهیم. این خبر فوق العاده است چون به ما می گوید که خودمان آن را کنترل می کنیم. در این صورت می توانید هر یک از هفت خصيصه بالا را ضمیمه زندگی تان کنید و به جای آنکه هنگام رویارویی با شرایط سخت به خاطر ترس، ناامیدی و عدم اعتماد به نفس فلج شوید، بتوانید تاب آوری ذهنی لازم برای عملکرد مؤثر را در خود ایجاد کنید.
حالا که متداول ترین خصیصه های افراد دارای سرسختی ذهنی را بررسی کردیم، بیایید به موضوع دیگری بپردازیم. در ادامه نگاهی به بزرگترین موانع پیش روی افراد در مسیر پرورش سرسختی ذهنی می اندازیم.
۸ دشمن قسم خورده سرسختی ذهنی
مسیری طولانی باید طی کنید تا یاد بگیرید چگونه با وجود اینکه با شرایط پیچیده و موانع روبرو می شوید، باز هم مطمئن باشید که توانایی استقامت دارید. اگر ایجاد تاب آوری ذهنی آسان بود، هر کسی می توانست آن را انجام دهد و تسلیم شدن برای مان عجیب بود. حقیقت این است که زندگی همیشه در مسیر ما سنگ اندازی می کند که ممکن است در آن لحظه فکر کنیم ما را از پا می اندازند. به همین دلیل، وظیفه ما این است که ذهن مان را طوری تربیت کنیم که بتوانیم زیر بار یأس و ناامیدی که هنگام شرایط دشوار اعتماد به نفس و خوش بینی ما را تضعیف می کنند، دوام بیاوریم.
در طول مسیر با دشواری های متعددی روبرو می شوید. در واقع، ممکن است همین الان هم با برخی از آنها آشنا شده باشید. زمانی که مدیریت اوضاع دشوار می شود، هر یک از این دشواری ها سعی می کنند شما را بترسانند و تحت فشار قرار بدهند تا تسلیم شوید.
در ادامه، به ۸ خطر رایجی که در مسیر شکوفای مقاومت روانی افراد وجود دارد، نگاهی می اندازیم. با اتمام این فصل، دیگر می دانید دقیقا چه اقداماتی بکنید چرا که توانسته اید به تدریج اراده خود را قوی کنید. اگر بتوانید قبل از آنکه سروکله شان پیدا شود آنها را تشخیص بدهید، قطعا برای غلبه بر آنها مجهزتر خواهید بود.
دشمن ۱- دلسوزی برای خود
ما با داشتن احساس تأسف، فرسوده می شویم و انرژی زیادی از دست می دهیم. همچنین اراده مان را از بین می برد طوری که باعث می شود بیشتر دوست داشته باشیم خودمان را تسلیم شکست کنیم تا اینکه اوضاع دشوار را تحمل کنیم. همچنین به جای آنکه کاری کند که ذهن مان سرسخت تر شود تا راه خودمان را در آن شرایط پیدا کنیم، ما را به سمتی می برد که در نهایت می بینم در شرایط نامطلوب غرق شده ایم.
اینگونه رفتارمان نیز تحت تأثیر قرار می گیرد. یعنی به جای آنکه آستین بالا بزنیم و استوار و محکم بایستیم، روی این موضوع تمرکز می کنیم که همه چیز به هم ریخته است. چنان در این مسائل منفی غوطه ور می شویم که به ما اجازه نمی دهند اقدامات لازم را برای غلبه بر شرایط نامساعد انجام دهیم.
این نوع رفتار خطری است که در ذات دلسوزی نهفته است و مانند سمی کشنده برای تاب آوری ذهنی به شمار می رود.
دشمن ۲- تردید به خود
اگر در هنگام بروز شرایط نامساعد به توانایی و مهارت خود اعتماد نداشته باشید، سرسخت بودن واقعا دشوار می شود. مسأله اصلی این است که به ندرت نداشتن توانایی و مهارت، عامل اصلی و مشخص کننده شکست یا پیروزی در مقابل شرایط است. در حقیقت عامل تعیین کننده معمولا عدم اعتماد به نفس است. این احساس باعث می شود اقدامی نکنید که به مراتب خطر بزرگتری برای موفقیت محسوب می شود.
البته اینکه نسبت به خود شک داشته باشید صرفا چیز بدی نیست. اتفاقا طبیعی هم هست. چون مغز انسان اینطور برنامه ریزی شده که نه تنها ما در برابر کارهای سخت آتی محافظت کند، بلکه ما را برای آنها نیز آماده کند. مدیرعامل ها، ورزشکارهای درجه یک، کارگردان های برجسته، و حتی رئیس جمهورها نیز این احساس را تجربه می کنند.
مشکل زمانی شروع می شود که به تردید به خود اجازه می دهیم چنان محکم در ذهن مان جای بگیرند که عملا ما را فلج کنند. در نتیجه، تمام انرژی مان متوجه کمبودهایمان می شود که همین عدم اعتماد به نفس ما را ناتوان می کند.
دشمن ۳- منتقد درونی
این دشمن به دشمن شماره ۲ مربوط می شود، اما اینقدر مهم هست که خودش هم به تنهایی مورد توجه قرار بگیرد چراکه می تواند بر اراده ذهنی ما چنان تأثیری بگذارد که آن را از کار بیندازد.
همه ما منتقد درونی داریم همان صدایی که در ذهن مان می گوید به اندازه کافی خوب، زرنگ، یا جذاب نیستیم. این صدا همان عیب جوییهایی است که سعی می کنند ما را متقاعد کنند سزاوار موفقیتی که دنبال می کنیم، نیستیم. در هر کاری که انجام می دهیم یک ایرادی پیدا می کند، و ادعا می کند که بقیه هم همین کار را می کنند.
احتمالا در حین اینکه دارید سرسختی ذهنی را در خود پرورش می دهید، به شما اثبات شود که منتقد درونی از بقیه دشمنها چالش برانگیزتر است. نه تنها روی جنبه های منفی عملکردتان (چه واقعی و چه خیالی) انگشت می گذارد، بلکه شما را وارد می کند همانگونه رفتار کنید. وقتی که دیگر ذهنتان درگیر نکات منفی شد، این منتقد درونی تان است که موفق شده حواس شما را از تقویت اراده تان پرت کند.
اگر می خواهید از لحاظ ذهنی قوی بشوید، باید خودگویی های منفی را ساکت کنید. در فصل دوم: عوامل اصلی ایجاد سرسختی ذهنی، نکته هایی می گویم که با استفاده از آنها به منتقد درونی تان نشان می دهید چه کسی رئیس است.
دشمن ۴- ترس
ترس به شکل های گوناگونی ظاهر می شود. از اینکه دیگران را ناامید کنیم می ترسیم. از اینکه انتظاراتشان یا انتظارات خودمان برآورده نشود، می ترسیم. از شکست می ترسیم. از موفقیت می ترسیم. از هر چیزی که ناآشنا و گمنام باشد نیز می ترسیم.
فرقی نمی کند که ترس چه شکلی باشد، به هر حال تاب آوری ذهنی ما را نابود می کند. باعث می شود که اراده مان تحلیل برود، احساسات زیانبار بروز دهیم و روی نتایج منفی که احتمال دارد رخ دهند تمرکز کنیم. در نتیجه اینقدر از فکر احتمال بروز شکست درمانده می شویم که عملا هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم.
ترس شکل واقعیت را خراب می کند و اینطور به ما تلقین می کند که اگر با همین روند پیش برویم، قطعا با شکست و فاجعه مواجه می شویم. اگر به ترس اجازه دهیم که در ذهن مان جا خشک کند، در نهایت می بینیم که حتی قبل از اقدام به کاری، خود را شکست خورده حس می کنیم. اما احتمال بروز فاجعه از کارهایی که انجام می دهیم به قدری کم است که اصلا ارزش توجه کردن ندارند.
کاری که ترس می کند این است که هر پیامد منفی که ممکن است رخ دهد را می گیرد، تأثیر آن را چند برابر بزرگتر می کند و سپس به ما تحویل می دهد. مثلا اگر در شرف ارائه دادن هستیم، امکان دارد ترسمان به ما بگوید حتما مخاطبین ما را مسخره می کنند و تا ابد مهر یک شکست خورده نالایق به پیشانی مان زده می شود. احتمال دارد فقط به خاطر اینکه شاید یک سری چیزها همانطور که برنامه ریزی شده بود پیش نرود، قید اینکه می توانیم تأثیر مطلوبی روی مخاطبانمان بگذاریم را بزنیم.
ترس احساسی است که درست در نقطه مقابل پرورش سرسختی ذهنی قرار دارد. هر زمان که سرسختی ایجاد شود، ترس قدرت خودش را از دست می دهد.
دشمن ۵- تنبلی
اینکه احساس تنبلی کنید اصلا بد نیست. همینطور اگر بخواهیم از فرصت استراحت استفاده کنیم. در حقیقت باید به طور مرتب اینکار را انجام دهیم، در غیر این صورت به خاطر فشار زیاد از پا می افتیم که این خود خطری جدی تر از تنبلی برای عملکرد و بهره وری ماست. با این حال، اگر تنبلی همینطور به حال خودش رها شود، باعث ایجاد تنبلیهای دیگر شود.
فرض کنید که صبح زنگ ساعتتان به صدا در می آید و به جای اینکه به سرعت از تخت خواب بیرون بیایید، ساعت را دوباره کوک می کنید. بعد از چند دقیقه، یکبار دیگر آن را کوک می کنید و یکبار دیگر. وقتی که در نهایت بلند میشوید، احساس بی حالی می کنید. اما باید به سرعت کفش هایتان را بپوشید چون دیرتان شده است. صبح تان خیلی افتضاح شروع شد و همین هم عملکردتان را در کل روز خراب می کند.
در این مثال، تنبلی صبح، در را به روی احساس رخوتی که در کل روز میماند باز کرد. به همین ترتیب این رخوت باعث میشود که کمتر بتوانید وقتی اوضاع به هم می ریزد، ایستادگی کنید. یعنی به جای اینکه در مقابل ناملایمات محکم بایستید و مقاومت کنید، سستی ذهنی که به وجود آمده شما را ترغیب می کند تا شکست را بپذیرید.
دشمن ۶- کامل گرایی
کسی نیست که دلش نخواهد بی عیب باشد. در محل کار، دوست داریم ارائه مان بی نقص باشد. در خانه، دلمان می خواهد هیچ جا به هم ریخته و نامرتب نباشد. وقتی ورزش می کنیم، دوست داریم حرکاتمان بی نقص باشد. در مدرسه، دلمان می خواهد در تمام تکالیف و امتحانات بالاترین نمره را بگیریم.
در یک کلام ترجیح می دهیم کامل و بی نقص باشیم.
برای اکثرمان قبول اینکه کامل نیستیم سخت نیست. اما برای بعضی از ما، اینکه کمتر از تمام و کمال باشیم توهین به احساساتمان محسوب میشود. نمیشود چنین چیزی را پذیرفت. به همین خاطر سخت تلاش میکنیم تا در هر کاری که انجام میدهیم بی نقص باشیم، تا از یک طرف انتظارات خودمان را برآورده کرده باشیم و از طرف دیگر از برآورده نشدن انتظارات دیگران دوری کنیم.
اما مشکل اینجاست که کامل گرایی آفت سرسختی ذهنی است. هیچ چیزی مثل عیب جویی هایی که در ذهن مان می چرخند و هیچ عملکردی را جز اینکه بی نقص باشد قبول نمی کند، اینقدر عالی نمی تواند باعث اقدام نکردن و تحلیل تاب آوری ذهنی شود. این خودآزاری مسبب شک به خود می شود و صحنه بازی را به دست منتقد درونی میدهد.
دشمن ۷-توجه زیاد به احساسات
احساسات می توانند بهترین متحد یا بدترین دشمن ما باشند. گاهی، خوشحال، امیدوار، عاشق و باانگیزه هستیم؛ احساسات مثبتی که ما را نسبت به آینده مطمئن، خوشنود و خوش بین می کنند. و گاهی دچار خشم، ناراحتی و حسادت می شویم. این احساسات منفی ما را به سمت درماندگی و ناخشنودی می کشانند و در ما اضطراب بیهوده ایجاد می کنند.
همانطور که اشاره شد، احساسات منفی نشانه وجود مشکلی در ما نیست. برعکس، آنها بخش طبیعی از روان ما هستند. پس تجربه چنین احساساتی مانع ایجاد سرسختی ذهنی نمی شود.
در واقع مسأله اصلی عدم توانایی در کنترل آنهاست. زمانی که چنین اتفاقی بیافتد، خیلی راحت در افکار منفی غرق می شویم، چنان که هر چه بیشتر از منابع احساسی خود را تسلیم احساسات منفی می کنیم، به همان اندازه برای اینکه هنگام بروز چالش و سختی، ذهنی قوی داشته باشیم و با اراده بمانیم، ناتوان می شویم.
دشمن ۸- باورهای محدود کننده
همه ما دارای مجموعه ای از نقاط قوت و نقاط ضعف هستیم. همچنین باورهای خاصی درباره توانایی های خود داریم. این باورها گاهی هم راستا با واقعیت نیستند؛ ما حتی در مواردی هم که در آنها نقصی نداریم، تصور می کنیم دارای عیب هستیم. وقتی چنین بشود، باورهایمان جلوی توانایی ما را می گیرند تا نتوانیم برای رسیدن به اهداف خود قاطعانه عمل کنیم. در کل اینکه ما را محدود می کنند.
به عنوان مثال فرض کنید که درباره شروع یک کسب و کار جانبی فکر می کنید. در ادامه چند باور محدود کننده که در این مورد رایج هستند ذکر شده:
• “من برای شروع کسب و کار زیادی پیرم.”
“من تجربه ای در اداره کسب و کار ندارم. بدون تجربه هم که حتماً شکست میخورم.”
“ایده محصولم احمقانه است. مردم این محصول را نمی خرد.”
این تصورات همگی شامل اشتباهاتی هستند، چرا که چیزهایی را خاطر نشان می کنند که با غلط هستند یا بی پایه و اساسند. مثلاً، هیچ وقت برای شروع کسب و کار بیش از حد پیر نیستید، میلیونها نفر بدون
داشتن درهای تجربه، با یا موفقیت کسب و کارشان را شروع کرده اند. همچنین، اگر می خواهید بدانید مردم محصول شما را می خرند یا خیر، هیچ راهی جز عرضه کردن آن ندارید.
مشکل باورهای محدودکننده اینجاست که قبل از اینکه شروع به کاری کنیم، در کار ما اخلال ایجاد می کنند؛ اینگونه که ما را متقاعد می کنند که آمادگی دستیابی به آنچه برایش تلاش می کنیم را نداریم. مگر اینکه بر این افکار بیرحم درباره خودمان غلبه کنیم، وگرنه هرگز نمی توانیم در برابر سختی و فشار ایستادگی کنیم. در غیر اینصورت، ناخواسته مانع رشد فردی خود می شویم و نمی توانیم به حداکثر پتانسل خود دست یابیم
مسیر پیش رو
تا اینجا به پیش زمینه هایی که نیاز دارید تا به وسیله آنها مغزتان را طوری تربیت کنید که شرایط دشوار را تحمل کند و هنگامی که می خواهید تسلیم شوید مقاومت کند، پرداخته ایم، در فصل ۲: عوامل اصلی ایجاد سرسختی ذهنی، روند انجام کار را با هم، قدم به قدم، طی می کنیم، توجه داشته باشید که این مسیری طولانی و همراه با سختی است که نیازمند خودکاوی، صبر و به کارگیری مستمر ترفندها و راهکارهایی است که در صفحات بعدی می آموزید. اما زمانی که که به انتهای این مسیر برسید، دیگر دارای سرسختی ذهنی هستید که با آن می توانید با شجاعت بر دشواریهای زندگی، به هر شکل و شمایلی که باشند، غلبه کنید.
تمرین ۱
ابتدا هشت دشمن سرسختی ذهنی که قبلا به آنها اشاره کردیم را مرور کنید و ببینید کدام یک از آنها برای تاب آوری ذهنی شما مشکل ایجاد می کنند. ممکن است با یکی از آنها واقعاً درگیر باشید. شاید هم با چند تا از آنها، آنها را روی یک تکه کاغذ بنویسید و آن را روی میز خود جلوی چشمتان بگذارید.
این تمرین کوتاه باعث میشود از چالشهایی که باید هنگام ایجاد سرسختی ذهنی بر آنها غلبه کنید، کاملاً آگاه باشید.
زمان لازم: ۵ دقیقه
بخش دوم
عوامل اصلی ایجاد سرسختی ذهنی
در این فصل تمرین می کنیم تا به فردی با سرسختی ذهنی تبدیل شویم. از همین رو، راهکارهایی عملی در اختیارتان می گذارم که با استفاده از آنها می توانید احساسات خود را مهار کنید، اراده تان را افزایش دهید و آمادگی ذهنی لازم برای مدیریت هر وضعیتی که با آن روبرو می شوید را به دست آورید. همچنین استفاده از این ابزارها، باعث میشود تاب و مقاومت تان وقتی شرایط طبق انتظارات پیش نمی رود، بیشتر شود.
این راهکارها فقط درباره بنیه ذهنی یا ایستادگی نیست. بلکه درباره شجاعت ذهنی است که هنگام به هم ریختن برنامه ریزیهایتان، شما را به پیش میبرد. این امر جرأت، اعتماد به نفس و بردباری ذهنی شما را می طلبد.
بهتر است بدانید که رویارویی با موانع و غلبه بر چالش ها با وقار و متانت، مهارتی آموختنی است. چه خبر فوق العاده ای! یعنی هرکسی می تواند آن را انجام دهد تا زمانی که به آن متعهد هستند و مایلند وقت و انرژی بگذارند تا ذهنشان را تربیت کنند. به همین سبب، در انتهای هر فصل تمرینی گذاشته شده است. تمام این تمرینها با هدف کمک در به کارگیری آنچه آموخته اید طراحی شده اند. به همین خاطر ساده و آسان هستند و از همه مهتر پایههای حیاتی فرایند تبدیل شدن به فردی با سرسختی ذهنی را بنیان می گذارند.
کتابهای دیگر هم درباره فرضیه و روانشناسی سرسختی ذهنی با جزئیات فراوان صحبت کرده اند. اما قرار نیست ما هم چنین کنیم. برعکس، توجه ما روی جنبه کاربرد عملی آن است، به دلیل آنکه سرسختی ذهنی تنها هنگامی مفید است که بتوانید از آن در تجربیات روزمره تان استفاده کنید.
آیا آماده اید که وسوسه هایتان را مهار، رفتارتان را کنترل، و طرز فکرتان را تنظیم کنید به گونه ای که به مشکلات با روشی مثبت و مؤثر پاسخ بدهید؟ آیا مایلید نحوه پردازش مغزتان و چگونگی واکنش به اوضاع مشکل را بازسازی کنید؟ اگر بله، پس بیایید انجامش دهیم!
سرسختی ذهنی و تسلط بر احساسات
احساسات ما نقشی حیاتی در نحوه برخورد ما با چالش ها و موانع بازی می کنند. این مسأله که چقدر می توانیم زمانی که همه چیز به هم می ریزد باز هم مؤثر عمل کنیم، کاملا به این بر می گردد که چگونه در آن شرایط با احساسات خود برخورد می کنیم. اگر قادر نباشیم آنها را کنترل کنیم، میزان قابلیت عملکردمان هنگامی که تحت فشار هستیم آسیب می بیند. در عوض، اگر با جدیت آنها را مهار کنیم، مدیریت اشتباهات و گرفتاری ها به مراتب آسانتر می شود.
این همان چیزی است که به آن هوش هیجانی می گویند. هوش هیجانی یعنی توانایی درک و مدیریت احساسات به شیوه ای که امکان عملکرد مؤثر را برای ما فراهم کند. به جای آنکه احساساتمان را خفه کنیم تا در مقابل دشواری ها سرسختی ذهنی داشته باشیم، باید دقیقا برعکس آن عمل کنیم؛ یعنی سعی کنیم بفهمیم وقتی با چالشی روبرو می شویم چه احساسی داریم تا یاد بگیریم ترس را کنترل و استرس را مدیریت کنیم و همچنین به آن شرایط با آگاهی و اراده محکم پاسخ بدهیم.
ارزش خودآگاهی
برای اینکه تبدیل به فردی با سرسختی ذهنی بشویم باید از احساسات عمیق مان خبر داشته باشیم. لازم است کاملا نسبت به افکار، باورها و عقایدمان آگاه باشیم. باید درباره ارزش هایمان شفاف باشیم تا از این طریق پاسخ هایمان به شرایط نامطلوب درست و قاطعانه باشد.
البته سرسختی ذهنی به این معنا نیست که باید خودمان را از احساساتمان جدا کنیم. برعکس، باید آنها را در آغوش بگیریم. این تنها راهی است که به وسیله آن می توان واقعأ بر آنها مسلط شد. اگر وقتی که شرایط خوب پیش نمی رود، بتوانیم ترس، درماندگی و سایر احساسات منفی خود را بپذیریم، آنگاه قادریم آنها را ارزیابی کنیم، میزان درستی آنها را تعیین کنیم، و آن احساساتی را که واقعی نیستند، مهار کنیم. افزایش سطح خودآگاهی، اولین گام به سوی تسلط بر احساسات است. |
نقش همدلی
گاهی همدلی با “خوب بودن” اشتباه گرفته می شود و تعریفی ساده از آن ارائه می شود: همدلی صرفأ درباره مودب بودن یا شنونده خوبی بودن نیست؛ بلکه خیلی بیشتر از اینهاست. در واقع، همدلی کردن یعنی اینکه خود را بجای دیگران بگذاریم و احساساتشان را در آن شرایط خاص بفهمیم. به بیان دیگر، افکار و احساساتی که در آن لحظه درگیر آن هستند را درک کنیم.
هرچند که همدلی اساسا یعنی درک دیگران، اما خود مهارتی ضروری برای ایجاد سرسختی ذهنی به شمار می رود. ما با مشاهده شرایط دشواری که دیگران تجربه کرده اند، به بینشی منحصر به فرد دست پیدا می کنیم. بینشی که کمک می کند آن شرایط را به وضوح درک و از آن زمانی که خودمان دچارش شدیم، استفاده کنیم. همچنین، هر چه بیشتر با دیگران همدل باشیم، کمتر احتمال دارد درباره شرایطشان پیش داوری کنیم.
همدل بودن باعث می شود بتوانیم به این پرسشها صادقانه پاسخ دهیم:
- “اگر من هم در این شرایط بودم، چه احساسی داشتم؟”
- “اگر درگیر آن احساسات می شدم، چگونه به آنها واکنش نشان می دادم؟”
- “آیا با توجه به توانایی ها، مهارتها، و دانشم، و اکتشم منطقی بود؟”
- “وقتی با این نوع شرایط روبرو می شوم، دوست دارم چه مدل فردی باشم؟”
همدلی این امکان را فراهم می کند که با دیگران ارتباط برقرار کنیم. با این کار می توانیم بیشتر درباره خودمان بدانیم و داوطلبانه خلق و خوی خودمان را بسنجیم تا بفهمیم که اگر با شرایط پیچیده و رنج آور روبرو شدیم چه نوع واکنشی نشان می دهیم.
چرا کنترل احساسات بسیار مهم است
اغلب وقتی صحبت از تسلط بر احساسات می شود چنین تصور می شود که منظور این است که باید احساسات خود را خفه کنیم. در حالی که این برداشت درست نیست. تسلط بر احساسات یعنی آنها را تشخیص بدهیم، بدانیم چرا چنین احساسی داریم، و آنها را به روشی صحیح مدیریت کنیم.
همانطور که پیش از این اشاره شد، قرار نیست با احساساتمان قطع رابطه کنیم. این کار نه تنها به سرسختی ذهنی منجر نمی شود، بلکه باعث می شود با گذشت زمان، در مقابل اضطراب و اندوه آسیب پذیرتر باشیم.
مدیریت احساسات – یا همان کنترل آنها این فرصت را فراهم می کند که آنها را بپذیریم، با آنها روبرو شویم، دقیق بررسی شان کنیم، و مشخص کنیم با توجه به شرایطی که در آن هستیم آنچه که احساس می کنیم معقول است یا خیر.
به عنوان مثال، فرض کنید در آزمونی در مدرسه شرکت کرده اید و نمره بدی گرفته اید. ممکن است از خودتان بدتان بیاید و اینطور تصور کنید که کند ذهن هستید و نمی توانید بهتر از این عمل کنید. این احساسات منفی و انتقادات شدید به خود آسیب شدیدی به توانایی شما برای عملکرد خوب در آینده وارد می کند. کنترل جدی احساسات این فرصت را به شما میدهد که آنها را به درستی وارسی کنید و مشخص کنید که آیا صحیح هستند یا خیر (که به ندرت درست هستند). این کار به شما فرصتی می دهد تا تصوراتتان از توانایی های خود را با آنچه که واقعیت دارد، هم راستا کنید.
سرسختی ذهنی ارتباط مستقیمی با تصور ما از خودمان و توانایی انجام کار دارد، البته بدون توجه به شرایطی که در آن هستیم. احساساتی که منشأ آنها رنج، ناامیدی، و اضطراب است، ما را از کار باز می دارد، سرعت مان را کم می کنند، یا حتی باعث می شوند در شرایط بغرنج، از خواسته هایی که داشتیم دست بکشیم. دقیقا به همین دلیل یادگیری مدیریت احساسات مهارتی لازم و ضروری است.
چگونه بر احساسات خود مسلط شویم
قطعا رسیدن به تسلط کامل بر احساسات زمان بر است. اکثر ما بخش عظیمی از زندگی خود را تحت تسلط احساساتی هستیم که متناسب با توانایی های ما نیستند. به همین خاطر یادگیری مدیریت بر آنها زمان می برد. در زیر چند راهکار ارائه دادم که برای خود من مؤثر بوده اند. احتمالا برای شما هم مفید خواهند بود.
- درباره احساسات خود، هم مثبت و هم منفی، فکر کنید و آنها را بپذیرید.
- به محض اینکه احساسات منفی تان آشکار می شوند، آنها را به دقت موشکافی کنید. از خودتان بپرسید: ” آیا این احساسات معقول هستند؟ اگر نیستند، به این فکر کنید که چگونه شما را از حرکت باز می دارند.
- پنج دقیقه در روز مدیتیشن کنید و در طی آن، احساسات خود را بدون قضاوت بررسی کنید. صبح ها بهترین زمان برای این کار است، اما هر زمان دیگری هم که شد خوب است.
- هر موقع منتقد درونی تان شروع به صحبت کرد، با او مواجه شوید و ادعاهایش را بررسی کنید تا مشخص شود چقدر درست می گوید.
- شرایطی را که می توانید بر آنها تأثير بگذارید و شرایطی را که از کنترل شما خارج هستند، شناسایی کنید. این عادت را در خود به وجود آورید که اگر به خاطر شرایط خارج از کنترل خود ناامید شدید، آن ناامیدی را رها کنید.
- اقدام کنید، حتی وقتی که از نتیجه مطمئن نیستید. این کار ذهن شما را اینطور تربیت می کند که عملگرا باشد.
- سعی کنید خوب بخوابید، خوب بخورید و ورزش کنید. سلامت جسمی ما بر سلامت احساسی مان تأثیر می گذارد.
نسبت به خودتان صبور باشید. هیچ کسی یک شبه به مهارت تسلط بر احساسات نرسیده است. اما خبر خوب این است که اگر هر روز تمرین کنید، در نهایت قادر خواهید بود هنگام تجربه شرایط دشوار، احساسات خود را مدیریت کنید.
به عنوان مثال، فرض کنید در آزمونی در مدرسه شرکت کرده اید و نمره بدی گرفته اید. ممکن است از خودتان بدتان بیاید و اینطور تصور کنید که کند ذهن هستید و نمی توانید بهتر از این عمل کنید. این احساسات منفی و انتقادات شدید به خود آسیب شدیدی به توانایی شما برای عملکرد خوب در آینده وارد می کند. کنترل جدی احساسات این فرصت را به شما می دهد که آنها را به درستی وارسی کنید و مشخص کنید که آیا صحیح هستند یا خیر (که به ندرت درست هستند. این کار به شما فرصتی می دهد تا تصوراتتان از توانایی های خود را با آنچه که واقعیت دارد، هم راستا کنید.
سرسختی ذهنی ارتباط مستقیمی با تصور ما از خودمان و توانایی انجام کار دارد، البته بدون توجه به شرایطی که در آن هستیم. احساساتی که منشأ آنها رنج، ناامیدی، و اضطراب است، ما را از کار باز می دارد، سرعت مان را کم می کنند، یا حتی باعث می شوند در شرایط بغرنج، از خواسته هایی که داشتیم دست بکشیم. دقیقا به همین دلیل یادگیری مدیریت احساسات مهارتی لازم و ضروری است.
چگونه بر احساسات خود مسلط شویم:
قطعا رسیدن به تسلط کامل بر احساسات زمان بر است. اکثر ما بخش عظیمی از زندگی خود را تحت تسلط احساساتی هستیم که متناسب با توانایی های ما نیستند. به همین خاطر یادگیری مدیریت بر آنها زمان می برد. در زیر چند راهکار ارائه دادم که برای خود من مؤثر بوده اند. احتمالا برای شما هم مفید خواهند بود.
• درباره احساسات خود، هم مثبت و هم منفی، فکر کنید و آنها را بپذیرید.
• به محض اینکه احساسات منفی تان آشکار می شوند، آنها را به دقت موشکافی کنید. از خودتان بپرسید: “آیا این احساسات معقول هستند؟ اگر نیستند، به این فکر کنید که چگونه شما را از حرکت باز می دارند.
• پنج دقیقه در روز مدیتیشن کنید و در طی آن، احساسات خود را بدون قضاوت بررسی کنید. صبحها بهترین زمان برای این کار است، اما هر زمان دیگری هم که شد خوب است.
• هر موقع منتقد درونی تان شروع به صحبت کرد، با او مواجه شوید و ادعاهایش را بررسی کنید تا مشخص شود چقدر درست می گوید.
• شرایطی را که می توانید بر آنها تأثیر بگذارید و شرایطی را که از کنترل شما خارج هستند، شناسایی کنید. این عادت را در خود به وجود آورید که اگر به خاطر شرایط خارج از کنترل خود ناامید شدید، آن ناامیدی را رها کنید.
• اقدام کنید، حتی وقتی که از نتیجه مطمئن نیستید. این کار ذهن شما را اینطور تربیت می کند که عملگرا باشد.
تمرین ۲
لیستی از احساسات منفی که بیشتر از همه، هنگام شرایط سخت تجربه می کنید، بنویسید. شاید این احساس منفی، خشم باشد؛ یا شاید ناامیدی؛ یا حتی ممکن است احساس گناه، دلمردگی، یا شرم باشد. هر چه که هست، آن را یادداشت کنید.
حالا با دقت درباره هر احساسی که در لیست تان مشخص کرده اید فکر کنید. یادداشتی کوتاه کنار هر کدام بنویسید و توضیح بدهید که چگونه این احساسات بر رفتار شما تأثیر می گذارند. مثلا، عصبانی شدن باعث می شود به دیگران پرخاش کنید؛ یا وقتی شرمنده می شوید، ذهن تان خموده می شود که در نتیجه آن، توانایی اقدام کردن را از شما می گیرد.
در آخر، یادداشتی کوتاه کنار هر احساس منفی بنویسید که در آن توضیح می دهید چگونه در آینده به آنها واکنش نشان می دهید. به عنوان مثال، هنگام عصبانیت، خود را متعهد می کنید که پنج نفس عمیق بکشید.
هنگام شرمندگی، قول می دهید که دلیل آن را بررسی کنید و ببینید که آیا آن دلیل منطقی است یا خیر.
زمان لازم: ۱۵ دقیقه.
سرسختی ذهنی و تاب آوری ذهنی
قبلاً هم اشاره کردیم که “سرسختی ذهنی” و “تاب آوری ذهنی” گاهی هم معنی با هم در نظر گرفته میشوند. بسیاری از افراد وقتی از آنها صحبت می کنند، تصور می کنند که این دو یکی هستند. اما در واقع، این دو خصیصه مجزا از هم هستند. هرچند که تمایز بین آنها بسیار ظریف است، اما مهم است.
درک تفاوت بین “سرسختی ذهنی” و “تاب آورری” بدین جهت ضروری است که هنگامی که زحمت میکشیم تا ذهنمان را بازسازی کنیم و واکنشهای ذاتی خود به مشکلات را تعدیل کنیم، باید تفاوت بین این دو را بدانیم. به همین خاطر، هر دو خصیصه را زیر میکروسکوپ می گذاریم تا تفاوت آنها را با یکدیگر بررسی کنیم و بینیم چگونه این تفاوت بر یادگیری ما تاثیر می گذارد.
در این مسیر، گاهی حوزه بررسی مان را گسترده تر می کنیم تا ببینیم چگونه می توان از این خصیصه ها برای سازگاری با شرایط استفاده کرد. همچنین، درباره تغییر نگرش مان به شکست نیز مفصل صحبت می کنیم تا دیگر به خاطر آن دلسرد یا فلج نشویم
سرسختی ذهنی در مقابل تاب آوری ذهنی
باز هم تأکید می کنم که تفاوت بین این دو حالت بسیار ظریف است و به شدت به هم مرتبط هستند، به همین خاطر می توان از اشتباه بعضی از افراد که سهواً آنها را با هم تلفیق می کنند، به راحتی گذشت. با این حال، باز هم مهم است که بدانیم چرا استفاده از این دو مفهوم به جای یکدیگر اشتباه است. اگر آنها را اینطور استفاده کنیم، تفاوت بینشان مبهم می ماند، پس ارزش آن را دارد که این تفاوت را مشخص کنیم.
تاب آوری یعنی توانایی بازگشت از شرایط پیچیده و پیش بینی نشده به شرایط عادی؛ یعنی میزان توانایی در وفق پذیری. مثلاً، فرض کنید مثل هر روز سر ساعت مشخص از خانه خارج می شوید تا سر کار بروید. متأسفانه به ترافیک شدیدی در بزرگراه برمی خورید. قطعاً این مانع باعث میشود به جلسه صبحتان دیر برسید.
در این اوضاع، یک فرد تاب اور احتمالاً دندان هایش را به هم می فشارد و زیر لب ناسزا می گوید، اما در نهایت شرایط را می پذیرد. ممکن است از جی پی اس تلفن همراهش استفاده کند تا مسیر دیگری برای رسیدن به محل کارش بیاید. یا با محل کارش تماس بگیرد و زمان جلسه را تغییر را دهد. با حتی برای تاخیرش داستان باقی کند تا اینگونه خودش را از محکوم شدن توسط دیگران مصون نگه دارد.
از آن طرف، سرسختی ذهنی نوعی طرز فکر است که علاوه بر میزان توانایی بازگشت از شرایط پیچیده و پیش بینی نشده، داشتن دیدگاهی مثبت هنگام تجربه آن شرای را نیز نشان می دهد. نه تنها به توانایی مدیریت شرایط استرس زا دلالت دارد، بلکه به نحوه مدیریت آنها نیز اشاره دارد.
در مثال قبل، فردی که دارای سرسختی ذهنی است و در ترافیک سنگین گیر افتاده است، ممکن است از این فرصت برای گوش کردن به کتاب صوتی الهام بخش استفاده کند. در حقیقت، شاید حتی از شرایط پیش آمده خوشنود نیز باشد چراکه چنین فرصتی برایش فراهم کرده است.
در حالی که افراد تاب آور ذهنی با بی میلی خود را با موانع غیرمنتظره وفق می دهند، افراد دارای سرسختی ذهنی فکرشان را هنگام تجربه این نوع موانع باز نگه می دارند. البته که آنها هم دوست دارند از چنین شرایطی دوری کنند، اما به این مسأله هم واقف هستند که موانع خواه ناخواه ممکن است روی دهند، پس نهایتاً آنها را به عنوان چالشی که باید بر آنها غلبه کنند نه اینکه از کوره در بروند، در نظر می گیرند.
از لحاظ نوع طرز فکر نیز تفاوت این دو را باید مشخص کرد. تاب آوری ذهنی ابزاری مفید برای کنار آمدن با دشواری است. این ابزار بردباری ذهنی لازم برای پشت سر گذاشتن سختیها را به ما می دهد. اما این سرسختی ذهنی است که به ما امکان دیدن مشکلات را به عنوان فرصت فراهم می کند. همچنین اعتماد به نفس و حضور ذهنی را که نیاز داریم تا از چنین فرصتهایی به نفع خودمان استفاده کنیم، در اختیارمان می گذارد.
چگونه تفکر مصیبت گرا مانع وفق پذیری میشود
اینکه چنین عادتی در ما ایجاد شود که همیشه به مصیبتها فکر کنیم، بسیار آسان است. اگر نتوانیم از لحاظ ذهنی آماده چالشهایی باشیم که هر روز مطمئناً با آنها روبرو می شویم، ذهن مان آهسته آهسته موانع را بیشتر از آنچه که واقعیت دارد جدی و مهم تلقی می کند. اینگونه به مرور زمان آنها را، بدون توجه به تأثیر و میزان شدتشان، بحرانهای واقعی میبینیم.
به عنوان مثال، فرض کنید می خواهید به مسافرت بروید تا یکی از دوستانتان را ببینید. چون با هواپیما سفر می کنید مطمئن هستید که سر زمان مقرر به مقصد خود می رسید. اما در طول پرواز، خلبان اعلام می کند که به خاطر شرایط بد آب و هوایی مجبور است از مسیر منحرف شود. این تغییر مسیر باعث میشود که خیلی دیرتر به مقصد خود برسید.
در این شرایط، فردی که سرسختی ذهنی ندارد ممکن است به خاطر این تأخیر پیش بینی نشده هراسان شود. ممکن است خود به خود این صحنه را در ذهنش مجسم کند که نمی تواند با دوستش تماس بگیرد درحالی که دوستش طبق قرار قبلی آمده تا او را از جایی که مشخص کرده اند بردارد. شاید اینطور خیال کند که ساعتها در باند فروگاه گیر می کند تا اینکه بالاخره هواپیما درهایش را باز می کند. ممکن است صحنههای ناخوشایندی از ورودش به خانه دوست خود آن هم ساعتها پس از زمان مقرر جلوی چشمش بیاید، که خبر از خواب دیرهنگام شبانه می دهد.
این فرد بیچاره در تفکر مصیبت گرا غرق شده است.
برای اینکه از لحاظ ذهنی قوی بشویم، باید از ذهن خود در برابر این نوع افکار محافظت کنیم. باید به محض اینکه ذهن مان خودش را مشغول این سناریوهای فوق بدبینانه می کند، آن را به “عقب هول بدهیم”. در غیر این صورت، در خطر گمراه شدن توسط تفکر مصیبت گرا قرار می گیریم و گرفتار اندیشیدن به نتایج خیالی و افراطی می شویم. این نوع قالب ذهنی با این مسأله که بتوانیم پس از رویارویی با موانع تجدید قوا کنیم و با اقدام هدفمند و مطمئن و همچنین دیدگاهی مثبت با آنها سازگار شویم، کاملا مغایرت دارد.
تغییر نحوه نگرش به شکست
هیچ کسی منتظر شکست نیست. همچنین، شکست نشانه انتظارات نابجا یا عدم مهارت کافی می باشد. گاهی هم نشانه هر دو است. همین باعث می شود شکست بی تردید ناخوشایند باشد.
با این حال می توانیم انتخاب کنیم که چگونه با شکست مان برخورد کنیم. بسیاری از افراد به خاطر شکست سرافکنده و خجالت زده می شوند، به همین دلیل آن را پنهان می کنند تا بقیه متوجه اش نشوند یا آن را طوری تعریف می کنند که از انتقاد دیگران جلوگیری کنند. حتی ممکن است با متهم کردن سایرین از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند و آن را متوجه دیگران کنند.
این نوع واکنش ها به شکست از عزت نفس افراد سرچشمه می گیرد. وقتی چنین تصور می شود که اگر در تحقق کاری با شکست مواجه شویم، کمتر از حد انتظار هستیم، پس بدون معطلی عذری برای عدم موفقیت خود می تراشیم. گاهی این توجیهات برای فریب دیگران هستند: یک سری دلایل که برای توجیه شکست خود با عجله سر هم می کنیم.
برای آنکه تبدیل به فردی با سرسختی ذهنی بشویم باید نحوه نگرش خود به شکست را تغییر دهیم. به جای اینکه از آن بترسیم، مخفی اش کنیم، و دیگران را سرزنش کنیم، باید آن را در آغوش بگیریم. مسلم است که شکست طعم تلخی دارید اما می توانیم خود را طوری تربیت کنیم که با همان خلق و خویی که موفقیت را می پذیریم، شکست را نیز قبول کنیم.
هم شکست و هم موفقیت فقط نتیجه انتخابها و اقدام های ما هستند. به جای اینکه اولی را “بد” و دومی را “خوب” بدانیم، باید هر دو را به عنوان بازخورد در نظر بگیریم. با این کار، خیلی راحت تشخیص می دهیم که چگونه تصمیمات و اقدامات مان به نتایجی که بدست می آوریم مرتبط هستند. در نتیجه، فرصتی فراهم می شود تا انتظارات خود را موجه و ایرادات موجود در مهارت و تصمیم گیری خود را شناسایی کنیم تا در آینده نتایج بهتری به بار بیاوریم.
وقتی شکست را به عنوان بازخورد در نظر بگیریم و در مقابل آن هدفمندانه اقدام کنیم، پس از آن اعتماد بیشتری به توانایی های خود خواهیم داشت. همچنان که به مرور مطمئن تر می شویم، ترسمان از موانع پیش بینی نشده نیز طبیعتا کمتر می شود. انسانها به صورت شهودی می دانند که هر چالشی را می توانند حل کنند و حتی آن را شکست دهند. این آگاهی سبب می شود که فراتر از تاب آوری محض برویم تا جایی که سرسختی ذهنی را در خود ایجاد کنیم و همیشه پذیرای مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.