هوش کلامی چیست + بهترین روش برای تقویت هوش کلامی
هوش کلامی: هاوارد گاردنر (Howard Gardner) روان شناس دانشگاه هاروارد، به خاطر نظریه هوش چندگانه ( multiple-intelligence) برای کودکان، شهرت فراوانی دارد.
گاردنر هفت نوع هوش جداگانه در زمینه آموزشی را شناسایی نموده، که بنا بر گفته محققین، تنها ۳ نوع از آنها در تستهای هوش معمول و متداول، منظور شده اند.
قبل از این که به معرفی انواع هوش بپردازیم، توجه شما را به آنچه گاردنر در کتاب خود Intelligence Reframed و در رابطه با فرزندانش نوشته جلب می کنیم
من میخواهم که فرزندانم جهان را درک کنند، نه به دلیل این که، جهان جذاب، و ذهن انسان، کنجکاو است. من می خواهم آنها جهان را درک کنند تا در موقعیتی قرار گیرند که بتوانند آن را به جایی بهتر مبدل کنند.»
این، نوع متفاوتی از هوش است و شکی نیست که تبدیل آن به یک سوال چند جوابی کار مشکلی است. زیرا برای تبدیل کردن جهان به جایی بهتر، تنها یک پاسخ وجود ندارد.
گاردنر اعتقاد دارد، کودکان، دارای انواع متفاوتی از هوش هستند که آنها را قادر به انجام چنین کار جاه طلبانهای خواهد نمود.
باید صادقانه بگوییم که این تقسیم بندی، هنوز از نظر تمام روانشناسان تایید نشده، اما از طرفی، روزگار اعتقاد داشتن به یک مفهوم واحد نیز، سپری شده است.
هوش کلامی چیست؟
اگر بخواهیم کوتاه ترین تعریف ممکن از هوش کلامی را داشته باشیم می توانیم بگوییم
توانایی کاربرد موثر زبان مادری و گاه سایر زبان ها به صورت شفاهی یا نوشتاری
هوش کلامی با کلمات سرو کار دارد. حال می تواند در غالب یک سخنرانی باشد یا در داستان سرایی، روزنامه نگاری، وکالت و… .
این هوش، اساس توانایی در اطلاع رسانی موثر، ترغیب نمودن، مباحثه، تدریس و سرگرم نمودن است. افرادی که در این زمینه باهوش هستند، جذاب صحبت می کنند، لحن خوبی دارند، از جملات مناسب استفاده می کنند، معمولا به خوبی طنزپردازی می کنند و در چنین حیطه هایی مهارت فراوانی دارند. آنها از شنیدن صدای کلمات لذت می برند و کتابخوان هایی حریص با نویسندگانی شیرین قلم خواهند شد.
این موضوع شامل چه مهارتهایی است؟ افرادی که هوش کلامی بالایی دارند (با می خواهند هوش کلامی بالایی داشته باشند) باید در زمینه های زیر، مهارت های خوبی را کسب کنند:
- گوش کردن
- حرف زدن
- قصه گفتن
- توضیح دادن
- درس دادن
- طنز پردازی
- دریافت مفهوم و معنی کلمه ها
- به خاطر سپاری و به یاد آوردن اطلاعات
- قانع کردن دیگران با کمک کلمه ها
و واژگان و نکته جالب این است که، تمام این مهارت ها قابل یادگیری هستند و با تمرین و یادگیری می توان در آنها به مهارتهایی ارزشمند دست یافت.
حتما بخوانید: خلاصه کتاب درمان تعلل
چگونه هوش کلامی خود را افزایش دهیم؟
شما با مطالعه بخشهای قبلی در یافتید که می توان مهارتهای کلامی را ارتقا داد. احتمالا این سوال در ذهن شما شکل گرفته که آیا هوش کلامی قابل افزایش است یا خیر؟
بدون شک، جواب مثبت است و در ادامه راهکارهایی را خواهیم دید که می توان به سادگی، مهارت های مرتبط با هوش کلامی خود را بالا ببریم و به عنوان یک انسان توانمند ۲۰۲۰ از مهارت های کلامی خود استفاده کرده و از زندگی خود بهره دو چندان ببریم.
تمریناتی برای افزایش هوش کلامی
راهکار اول، خودتان را از قبل آماده کنید!
هر کسی که مدتی هرچند کوتاه – با من باشد، احتمالا بارها این جمله را از من خواهد شنید که:
آماده نشدن برای چیزی آماده شدن برای شکست است…
و مهم ترین اصل، برای این که مهارتهای کلامی خود را ارتقا دهید، این است که تا حد ممکن، خود را برای شرایط مختلف آماده کنید.
مثلا اگر مدیر یک سازمان هستید و خبرنگاری از شما وقت ملاقات می گیرد، بدون شک باید در مورد این موضوع فکر کنید که این خبرنگار احتمالا چه سوالاتی را از شما خواهد پرسید و بهترین جوابها را برای پاسخ به او آماده کنید.
مثال دیگری که شاید اهمیت این موضوع را برساند، یکی از مدیرانی بود که به عنوان مربی سخنرانی با او همکاری می کردم. ایشان یکی از ثروتمندترین افراد کشور بودند و مجموعه های بسیار زیادی داشتند. چندین هزار کارمند برای وی کار می کردند. در اولین جلسه ای که او را دیدم، متوجه شدم که یکی از بیشترین سوالاتی که از این شخص خواهد شد، این است که، چطور می توان ثروتمند شد.
برای همین، من هم از او این سوال را پرسیدم و متوجه شدم که او خود را برای پاسخ به این سوال بسیار متداول آماده نکرده است. از این رو، هر بار که این سوال پرسیده شود، جوابی متفاوت را ارائه می کند که شاید بهترین جواب نباشد. کاری که ما انجام دادیم این بود که یک صحبت در همین زمینه طراحی کردیم که ایشان توضیح دهند که چه فعالیت هایی باعث شده که به چنین جایگاهی از نظر در آمد و ثروت برسند. از این به بعد، هر سوالی که در این رابطه بود، به سادگی پاسخی کامل و مفید ارائه می کردند.
بنابراین شما نیز اگر تمایل دارید که نشان دهید در مهارتهای کلامی، قدرتمند هستید، حتما باید خود را برای شرایط مختلفی که برایتان رخ می دهد، آماده کنید.
اقدامك:
ليست سه موضوع مهمی را که احتمالا از شما خواسته می شود در مورد آن صحبت کنید، نوشته و صحبت های ۵ تا ۱۵ دقیقه ای در مورد آن آماده کنید.
جعبه ابزار خود را بسازید یکی دیگر از گامهای بسیار کاربردی برای آماده شدن، این است که با تجهیز خود با یک جعبه ابزار بسیار پرکاربرد، همیشه آماده باشید که در صورت لزوم به بهترین ابزارها دسترسی داشته باشید. در ادامه قصد دارم چند ابزار بسیار کاربردی را که باید حتما در جعبه ابزار خود داشته باشید، شرح دهم.
حتما بخوانید: خلاصه کتاب اثر مرکب نوشته دارن هاردی
كلمات مناسب راهکار دوم برای افزایش هوش کلامی
همیشه وقتی کارمندانم گزارش روزانه ایمیل های ارسالی از طرف مخاطبان سایت زوم کد (www.zoomcode.ir) را می آورند، با یک موضوع تکراری سرو کار دارم.. همیشه تعدادی از افراد این سؤال را می پرسند که:
ما برای صحبت هایمان از چه کلماتی باید استفاده کنیم؟
در چنین شرایطی، من معمولا این سؤال را با یک داستان پاسخ می دهم.
مردی که در کنار رودخانه ای ایستاده، ناگهان صدای فریادی را می شنود و متوجه می شود که کسی در حال غرق شدن است. فورا به آب می پرد و او را نجات می دهد. اما پیش از آن که نفسی تازه کند، فریادهای دیگری را می شنود و باز به آب می پرد و دو نفر دیگر را نجات می دهد. اما پیش از این که حالش جا بیاید، صدای چهار نفر دیگر را که کمک می خواهند، می شنود. او تمام روز را صرف نجات افرادی می کند که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده اند؛ غافل از این که، چند قدمی بالاتر، دیوانه ای مردم را یکی یکی به رودخانه می انداخت.
این داستان برای استفاده مناسب از واژگان نیز بسیار کاربرد دارد. یعنی قرار نیست که من یک لیست از کلمات مناسب به شما بدهم و شما نیز مثل کنکور، کلمات را حفظ کنید و سپس در سخنرانی های خود، این کلمات به صورت خودکار مورد استفاده شما قرار بگیرند؟
این موضوع، به این معنی نیست که ما نباید سراغ هیچ کلمه ای برویم! بلکه منظور این است که اگر کلمات از ذهن ما به اصطلاح فرار می کنند، مشکل از جای دیگری است.
طبق بررسی زبان شناسان، دامنه واژگان و اصطلاحات در هر زبانی با زبانی دیگر متفاوت است، اما به طور میانگین، افراد تحصیل کرده، چیزی در حدود ۲۵۰۰۰ واژه و افراد معمولی تر، حداقل ۱۲۰۰۰ واژه را درک می کنند. برای مقایسه شاید برایتان جالب باشد اگر بگویم که در واژه نامه دهخدا حدود ۸۰ هزار مدخل با واژه و عبارت، وجود دارد!)
اما حقیقت این است که طبق قانون ۸۰/۲۰ ما فقط از ۲۰ درصد این مقدار کلمات استفاده می کنیم (یعنی حداکثر ۵ هزار کلمه) و بنابراین نباید نگران دایره کلمات خود باشیم، بلکه باید به فکر این باشیم را که کلماتی که در ذهن خود داریم، به دایره کلماتی که به صورت روزمره برایمان کاربرد دارد، اضافه کنیم.
برای همین موضوع، بهترین کاری که می توان انجام داد، این است که یک دفترچه لغت داشته باشید. چیزی شبیه به دفتر لغاتی که معلمان دروس عربی و انگلیسی، از ما می خواستند تا برای حفظ کلمات استفاده کنیم؛ با این تفاوت که، من به شما تضمین میدهم از این دفترچه قرار است برای زندگی خود استفاده کنیم؟
این که من به شما بگویم که فلان کلمات را حفظ کنید، اصلا شدنی نیست، زیرا اولا، این کلمات در ذهن شما شکل نخواهد گرفت و ثانيا، این کلمات، ممکن است مناسب شما و شخصیت شما نباشند.
همه ما بسته به محیطی که در آن هستیم و جایگاه فرهنگی و شغلی خود، باید از کلمات متناسب خود استفاده کنیم. مثلا اگر یک پزشک با یک فرد بازاری با ادبیاتی که من صحبت می کنم، صحبت کند، بدون شک مورد تمسخر مخاطبان خود قرار خواهد گرفت و اگر من نیز از یک پزشک تقلید کنم و با ادبیات او سخن بگویم بدون اشک مخاطبان من نیز، دیگر در سخنرانیهایم حضور نخواهند داشت.
پس کاری که باید انجام دهیم، این است که از دفترچه ای که در بالا به آن اشاره کردم، استفاده کرده و روزانه، كلمات، عبارات و اصطلاحاتی را که به نظرمان جالب و ارزشمند و کاربردی می رسد، در آن یادداشت کنیم و سپس در مدت ۷ روز، روزانه ۷ مرتبه در زندگی از آنها استفاده نماییم در این صورت، این کلمات در حافظه کاربردی ما شکل خواهد گرفت و از این بابت نگرانی نخواهیم داشت. پس پیشنهاد می کنم که این دفترچه را هر چه زودتر آماده کنید. شاید در ادامه کتاب نیز با کلمات و جملاتی مواجه شدید که تصمیم گرفتید در دفترچه یادداشت کنید.
اقدامک
همین الان دفترچه ای بردارید و روزانه ۷ کلمه جدید را که پیش از این در گفت و گوی های خود از آن بهره نمی بردید، باداشت کنید (برای بافتن واژه ها به تلویزیون، کتاب، روزنامه، صحبت دوستان و … توجه کنید و به مدت ۷ روز، هر روز ۷ مرتبه از آن استفاده کنید تا به دایره واژگان روزمره شما در آید.
كلمات ما چه ویژگی های داشته باشند؟
اما مورد بعدی که باید در مورد آن صحبت کنیم، این است که کلماتی که در دفترچه خواهیم نوشت، باید چه ویژگی هایی داشته باشند؟ اجازه دهید چند قانون از کتاب بسیار ارزشمند و پرفروش در مورد لغات بگویم
۱. تا حد امکان ساده باشند.
اصلا گمان نکنید که دشوار بودن و بیش از حد خاص بودن کلمه به مخاطبان شما کمک خواهد کرد. مخاطبان اگر ببینند که شما از کلمات و عباراتی استفاده می کنید که آنها متوجه نمی شوند، دیگر به صحبت شما گوش نخواهند کرد.
۲. برای مخاطبان آشنا باشند.
اگر کلمه ای را بیان کنید که مخاطبان تا کنون آن را نشنیده اند، مطمئن باشید که کار سختی را پیش رو خواهید داشت. زیرا ذهن مخاطبان را با یک علامت سوال بزرگ مواجه کرده اید و این می تواند برای گوش دادن به ادامه سخنرانی شما یک سم مهلک باشد.
3. كلمات شيك باشند.
هرچقدر جستجو کردم، واژهای مناسب تر از «شیک» به ذهنم نرسید. کلماتی که انتخاب می کنیم باید شیک باشند، درست مانند لباس مان. فردی که شیک پوش است، لزوما از لباس های عجیب و غریب با فوق العاده گران قیمت استفاده نمی کند، بلکه لباس های نه چندان خاص خود را به صورت بسیار مرتب و تمیز می پوشد. كلمات ما نیز باید به همین صورت باشند. قرار نیست که بسیار خاص یا عجیب باشند، بلکه فقط کافیست به درستی تلفظ شوند و دارای آلودگی نباشند.
4. رسمی باشند.
زمانی که صحبت از رسمی بودن می شود، این تصور پیش می آید که ما باید خشک و جدی باشیم، اما ما هیچ صحبتی از خشک بودن نکردیم! حقیقت این است که، تا حد ممکن، باید در سخنرانی رسمی باشیم، یعنی از کمی از صحبتهای عامیانه دور شویم. شاید مرز بین رسمی بودن و دوستانه بودن، مسیری بسیار ظریف باشد که باید با مشاهده فیلم های سخنرانی سخنرانان بزرگ این دیدگاه را به دست آورد.
در ادامه قصد دارم راجع به واژگان مناسب چند مثال بزنم. فرض کنیم که من یک سخنران هستم (البته نیازی به فرض کردن ندارد. من واقعا یک سخنران هستم!) و دفترچه واژگان من در جیبم، تشنه شنیدن واژگانی بسیار ارزشمند است.
وارد یک مغازه می شوم و می خواهم یک ساعت مچی بخرم. ناگهان موبایل فروشنده زنگ میخورد و همسر فروشنده پشت خط است. او به جای این که بگوید «مشتری دارم»، می گوید، «من یک مهمان دارم» و این کلمه، واقعا کلمه جالبی خواهد بود و حس مرا نسبت به حضورم در آن مغازه، واقعا بهتر می کند. خب، پس این کلمه وارد
دفترچه لغات من میشود. اما شاید من تا ۷ روز آینده هیچوقت چنین شرایطی را به دست نیاورم که بخواهم روزانه ۷ مرتبه آن را تمرین کنم؟! پس بهترین کار این است که شرایطی فرضی در ذهن خودم بسازم و از این کلمه در این شرایط فرضی ۷ مرتبه به مدت ۷ روز استفاده کنم
مثال بعدی مربوط می شود به یکی از مدیران ارشد یک شرکت خودروسازی مشهور در کشورمان که از شرکت کنندگان دوره جامع سخنرانی نیز بود. ایشان شرکت موفقی را مدیریت می کردند، اما در سخنرانی هایی که قصد داشتند مجموعه خود را معرفی کنند، از واژه های درستی استفاده نمی کردند.
برای مثال به جای این بگویند، «شرکت ما رقیب جدی شرکت X است» می گفتند که شرکت ما خودروهای مشابه شرکت X را تولید می کند!» یا در موردی دیگر به جای این که بگویند، «قیمت خودروهای ما مقرون به صرفه هستند»، می گفتند: «ما خودروهای ارزان تولید می کنیم!»
همانطور که می بینید، واژه ها بسیار قدرتمند هستند و بدون توجه به واژگان نمی توان صحبت خوبی ارائه کرد.
داستانها
هیچ یک از ما، از داستان بدمان نمی آید. همه ما از کودکی عاشق داستان بوده و هستیم. از ابتدای کودکی، هیچوقت به بزرگترها نگفتیم که، «دیگر بس است برای ما قصه نگویید.»
همه حاضرند که چندین ساعت وقت بگذارند و یک فیلم سینمایی (داستانی) را مشاهده کنند.
رمان های ارزشمند پرفروشترین کتابهای دنیا هستند
و دهها مورد دیگر نشان میدهد که که مردم، عاشق داستان هستند. دلیل دیگری که می توان به اهمیت گفتن داستان در سخنرانی و صحبت های روزمره اشاره کرد، این است که، تمام سخنرانان بزرگ دنیا، از ابتدا تا کنون، همه و همه از داستان در سخنرانی ها و خطابه های خود استفاده می کردند.
از داستان مثل ارسطو تا داستان هایی که در قرآن و سایر کتابهای آسمانی آمده، از داستان موفقیت استیوجابز در شرکت اپل تا داستان زندگی فرزند کن رابینسون محقق توانمند در زمینه تعلیم و تربیت
تا کنون از اهمیت داستانها گفتیم و اکنون قصد دارم که به شما بگویم که چطور از داستانها در صحبت خود استفاده کنیم؟ چون داستان گفتن نیز اصولی دارد که اگر نتوانیم این اصول را رعایت کنیم، حتی داستان نیز نمی تواند توجه مخاطبان را جلب کند.
اولین نکته که باید توجه داشته باشید این است که، داستان باید با موضوع اصلی شما ارتباط نزدیکی داشته باشد. یعنی مثلا، وقتی قصد دارید در مورد اهمیت آموزش سرمایه گذاری به کودکان، مطلبی بگویید، باید سعی کنید داستانی از خودتان با دیگران بیان کنید که در صورت آموزش دادن با ندادن این موضوع به یک کودک، چه اتفاقی رخ داده است.
مطمئن باشید که هر داستانی لزوما جالب نیست و ما باید داستان های ارزشمند و مفیدی انتخاب کنیم. فرض کنید که موضوع سخنرانی، در مورد فروشندگی مبل است و من به عنوان سخنران، داستانی مشابه این داستان را بگویم
یک روز رفتم به فروشگاه، یکدست مبل خریدم، فروشنده بسیار خوش اخلاق بود و به خانه آمدم!
این داستان باعث میشوند که مخاطبان تماما به شما گوش ندهند! چون اصلا داستان جالبی نبود. باید سعی کنید داستان را به گونه ای طراحی کنید که برای دیگران جالب باشد.
در داستان باید جزئیات را با آب و تاب توضیح دهید، و کاری کنید که مخاطب بتواند تک تک جملات را ذهن خود تجسم و تصویرسازی کند. تنها در این صورت است که داستان برای مخاطبان ارزشمند خواهد بود.
اگر شک دارید که داستان شما به اندازه کافی دارای جزئیات می باشد یا خیر، پیشنهاد می کنم که این پنج جزء کلیدی را در صحبت خود، در نظر بگیرید و حتما در مورد آنها صحبت کنید. چه زمانی؟ کجا؟ چه کسی؟ چه چیزی؟ چرا؟
در صورتی که به این اجزا، به صورت صحیحی پرداخته شود، می توانید مطمئن باشید که رنگ و لعاب خوبی به سخنرانی خود داده اید. البته گاهی اوقات، جزئیات بیش از حد نیز می تواند به کلی کار شما را خراب و مخاطبان را خسته کند.
می خواهم در ادامه، یک نمونه مثال ضعيف و یک مثال قوی از داستان پردازی در سخنرانی را به شما بگویم تا دقیقا اهمیت این موضوع برای شما روشن شود.
یک روز که از فرودگاه به خانه ام برمی گشتم و خیلی خسته بودم، درب تاکسی را محکم کوبیدم، از همین رو راننده با من بد صحبت کرد، اما بعد از شناخت کافی از من و این که با او شوخی کردم، از من معذرت خواست.
می بینید که داستان، تا حد زیادی خسته کننده و بی سرو ته بود؛ اما کافیست که من کمی بیشتر به جزئیات آن بپردازم.
حدود یک سال پیش، پرواز من، نیمه شب به فرودگاه امام خمینی رسید. واقعا خسته بودم و بعد از سفری ۲۰ روزه بی صبرانه انتظار می کشیدم تا تاکسی فرودگاه آمده و مرا به خانه برساند. به دلیل خستگی بسیار زیاد، متوجه نشدم که درب تاکسی را محکم بستم و از همین رو از راننده معذرت خواهی نکردم و به همین دلیل او هم به من گفت، «با خودت مشکلی داری چرا در ماشین رو محکم می کوبی؟!» من هم گفتم: «آقا ببخشید، متوجه نشدم.»
او گفت: «متوجه شدی، ولی مرض داشتی!» من هم دیدم برای این که با این خستگی و در این موقع از شب، نباید درگیری ایجاد شود، سعی کردم با شوخی خودم را به س لامت به خانه برسانم و از همین رو شروع کردم به خندیدن و بعد به راننده گفتم
«یاد یک لطیفه افتادم، یک روز راننده ای پول خرد نداشته که باقی پول یک نفر را پس بدهد و به شخص می گوید که من پول خرد ندارم، به جای آن درب را محکم بکوب!»
با گفتن این حرف، راننده حسابی خندید و اصلا به کلی ناراحتی را فراموش کرد. سپس او نیز چند لطیفه برای من گفت و پرسید که کارم چیست و من هم برای او توضیح دادم که سخنران هستم و –
می بینید که داستان اول را بدون جزئیات بیان کردم و داستان دوم را با جزئیات، و اثر داستان دوم چقدر بیشتر و ارزشمندتر است.
در مجموع، پیشنهادی که دارم این است که، در سخنرانی های خود، هر چقدر هم که رسمی و جدی باشند، از داستان ها استفاده کنید تا در خاطره ها نقش ببندند.
تمرین داستان برای افزایش هوش کلامی
شما برای این که در داستان گفتن استاد شوید، باید تمرین کنید، مطمئن باشید حتی اگر بهترین داستان ها را با لحن و بیان ضعیف بیان کنید، نمی تواند توجه مخاطبان را جلب کند، از همین رو پیشنهاد می کنم که حتما اقدامک زیر را انجام دهید.
اقدامك
هر روز سعی کنید یک داستان بگویید و صدای خود را ضبط کنید، لزوما لازم نیست که این داستان متعلق به شما باشد و یا این که واقعی باشد، شما فقط باید مهارت های داستان تعریف کردن را در خود تقویت کنید.
ليست داستان
کار دیگری که باید حتما مدنظر داشته باشید، تا جعبه ابزار شما، همیشه پر کاربرد باشد، این است که، حتما فهرستی از داستانهای خوب و کاربردی داشته باشید. اتفاقات جالبی که برای شما رخ داده است، خاطره های جالب و با داستانهایی که از دوستان و آشنایانتان شنیده اید و … می تواند بسیار کاربردی باشد، به همین دلیل شما باید آنها را یادداشت و سعی کنید تا حد ممکن از آنها استفاده نمایید.
نقل قولها
یکی دیگر از ابزارهای فوق العاده کاربردی در جعبه ابزار هر انسان ۲۰۲۰، نقل قولها هستند. نقل قول ها و بیان جملات از بزرگان، می تواند بسیار ارزشمند باشد. در حقیقت، شما زمانی که یک نقل قول از بزرگی را نقل می کنید به اعتبار و صحت صحبت خود می افزایید. «رندی پاوش»، نویسنده کتاب آخرین سخنرانی- که توصیه می کنم حتما آخرین سخنرانی زندگی او را ببینید اهمیت و کاربرد نقل قول را چنین بیان می کند
«اگر اندیشه های خود را عرضه کنيد معمولا آن را فراموش می کنند؛ اگر اندیشه ای را از زبان شخص دیگری بیان کنید خودبينانه به نظر نمی رسد و قابل پذیرش تر می شود.»
مثلا در یک سخنرانی که در مورد مهارت های بداهه گویی و سخنرانی بداهه است این نقل قول از مارک تواین می تواند بسیار الهام بخش باشد
{من برای آماده کردن يك سخنرانی بداهه حداقل ۲ هفته وقت نیاز دارم!»
این جمله از مارک تواین می تواند به کلی مسیر صحبت را تغییر دهد و این حس را به مخاطب القا کند که او نیز اعتقاد دارد که باید برای سخنرانی بداهه خود را آماده کنیم.
خوشبختانه امروزه برای یافتن نقل قول ها نیاز نیست که کار خاصی انجام دهیم و با جستجویی ساده در اینترنت می توان به نقل قول های بیشماری دست یافت. اما پیشنهاد بسیار خوبی که برای شما دارم، این است که همیشه نقل قول ها و صحبتهای ارزشمندی را که احساس می کنید، ممکن است در صحبت شما مورد استفاده قرار گیرد، یادداشت کنید. مطمئن باشید که روزی از آنها استفاده خواهید کرد.
اقدامك
اگر تاکنون در دوره رایگان آموزش سخنرانی و فن بیان در وبسایت من ( Bahrampoor.com) شرکت نکرده اید، همین الان در این دوره عضو شوید و از درسهای آموزشی که برای شما به صورت رایگان تدارک دیده ام، استفاده کنید. یکی از مزیت های بزرگ شرکت در این دوره، دریافت جملات انگیزشی و نقل قولهای پر کاربرد است که به صورت هفتگی برای شما ارسال خواهد شد.
مشكل ا.. گفتن
وجود تکیه کلامها و جا پر کنهایی همچون ا… می توانند صحبت ما را به شدت بی قدرت کنند و از ارزش آن بکاهند. مطمئنا برای همه ما مهم است که صحبتمان با اعتماد به نفس باشد، بنابراین باید مراقب باشیم که جا پر کن هایی همچون ا… کار ما را خراب نکنند. از شما میخواهم دو جمله زیر را که یکی با ا و دیگری بدون ا است را با صدای بلند بخوانید و ببینید چقدر می توانید روی اعتماد به نفس گوینده چنین جمله ای حساب کنید.
جمله این است، من امروز قصد دارم یک کتاب بخرم:
حالت اول، با ا ا…
من ا… امروز قصد دارم در واقع ایک کتاب بخرم.
حالت دوم، بدون ا…
من امروز قصد دارم یک کتاب بخرم
حالت سوم، جایگزینی مکث
من (مکث امروز (مکث) قصد دارم (مکث یک کتاب بخرم.
مطمئنا متوجه شده اید که این جملات چقدر با یکدیگر فرق دارند. اگر بخواهم راحت بگویم، واقعا زشت است که ما در صحبت هایمان ………. کنیم یا از اصواتی استفاده کنیم که نشان دهد ما به صحبت مان مسلط نیستیم.
در ادامه، به روشهایی اشاره خواهد شد که چطور از جا پر کن هایی مثل «ا»، «در واقع» و مشابه آن رها شویم.
قبل از شروع، باید توضیح دهم که، ط…» با چیزهایی مشابه …»، کارشان، زمان خریدن برای ماست، اینطور فکر می کنیم که اگر ساکت باشیم، درست نیست و باید با یک چیزی فاصله را پر کنیم و پس از آن که صحبت به یادمان آمد، شروع کنیم به صحبت کردن بدانید که این دیدگاه، اشتباه است.
هر چند، اکثر ما این را می دانیم، اما ذهن ما هنوز این را متوجه نشده است. پس، استفاده از جا پر کنهایی همچون «در واقع»، «در حقیقت»، «في الواقع»، «…» و … بیش از اندازه، خوب نیست.
استفاده از کش برای شرطی سازی (هوش کلامی)
روشی که میخواهم عرض کنم، روشی است که از شیوه روان شناسی شرطی سازی استفاده می کند. پیش از آن لازم است که کمی در موردشرطی سازی صحبت کنم.
پاولوف (Pavlov)، دانشمندی روسی بود که آزمایش های زیادی را در مورد گوارش انجام داد. وی به صورت اتفاقی آزمایشی را انجام داد و متوجه شد که سگها، وقتی که ظرف غذا را مشاهده می کنند، با این که در ظرف غذا، هیچ غذایی وجود ندارد، باز هم بزاق دهانشان ترشح می شود!
این باعث شد که در ذهن پاولوف ایده ای ایجاد شود که آزمایشی را انجام دهد. او برای این آزمایش، اتاقی برای سگها فراهم کرد که در آن اتاق، ابتدا صدایی پخش می شد. در بعضی از آزمایش ها نیز، نوری ساطع می گردید و چند ثانیه بعد از آن، غذا در اختیار سگ قرار می گرفت. شاید برایتان جالب باشد، بدانید که چند مرتبه بعد از این اتفاق، وقتی نور ساطع می شد، با صدا نواخته می شد، حتی با این که غذایی به سگ داده نمی شد، سگ فکر می کرد که الان قرار هست غذا به او برسد و در نتیجه بزاق دهان او ترشح میشد!
آنچه در بالا به آن اشاره گردید، توضیحی ساده از شرطی سازی بود. البته این شرطی سازی، تنها مختص به حیوانات نیست و انسانها هم شرطی میشوند. مثلا، کافی است که بگویم: لواشک ترش!
همین الان خود من نیز دهانم آب افتاد! همین موضوع نیز، نوعی از شرطی سازی است که ما وقتی این کلمه زیبا را می شنویم، بزاق ترشح می شود و اصطلاحا آب دهان ما راه می افتد. با توجه به توضیحات بالا، باید به ذهنمان یاد دهیم که وقتی که » بگویی جریمه خواهی شد! بهترین کار این است که، یک کش دور دستمان بیاندازیم و هر زمان که «-» گفتیم، این کش را مقداری بکشیم و رها کنیم. یک ضربه کوچک به دست ما می خورد، بعد از ۱۰ تا ۱۵ بار، خواهیم دید که صدای ط»، در جملات ما به شدت کاهش پیدا خواهد کرد و بعد از یک مدت هم حذف خواهد شد.
چرا؟ به دلیل این که، ذهن ما می بیند، اگر » بگوید، تنبیه می شود، لذا به طور ناخودآگاه، این مشکل حل خواهد شد.
بنابراین نیاز نیست که تمرین های عجیب و غریبی و یا کارهای خاصی انجام دهیم. این یک روش ذهنی بود که تا حد زیادی این مشکل را رفع می کند. حالا اگر شرایط خاصی دارید که نمی توانید به دست خود کش بیندازید – مثلا جایی هستید که انداختن یک کش به دست جالب نیست- می توانید دستتان را فشار دهید یا روی دستتان بزنید. فرقی نمی کند فقط یک تنبیه کوچک! البته لازم نیست شوک الکتریکی به خودتان وصل یا سرتان را بکوبید به دیوار! یک تنبیه کوچک کفایت می کند.
این مورد، یکی از قدرتمند ترین تمرینات بود. در ادامه چند راهکار دیگر نیز ارائه می گردد.
سكوت كنيد!
مورد بعدی این است که ما بدانیم سکوت خیلی قدرتمند است و سکوت در سخنرانی هیچ مشکلی ندارد!
یعنی اگر ما بخواهیم اس» بگوییم با سکوت کنیم، بی تردید، سکوت در اولویت قرار دارد، حتی اگر چند ثانیه هم سکوت کنیم، هیچ مشکلی ندارد، اما »
لطفا سه ثانیه ط» بگویید و سپس سه ثانیه سکوت کنید تا ببینید که چقدر این دو متفاوت هستند. دقت کنید که، مکث کردن، سکوت کردن و بی صدا بودن، می تواند بسیار
اثرگذارتر، زیباتر و قدرتمندتر از …» گفتن باشد؛ پس، اصلا از این موضوع نترسیم و هر زمان که چیزی به ذهنمان نیامد، به جای «…» گفتن، سکوت کنیم.
تبديل «ا…» به اوم
نکته بعدی برای رهایی از این مشکل جدی، این است، به محض این که یادمان می افتد داریم «…» می گوییم، آن را به اوم» تبدیل کنیم. این کار دو فایده دارد
اول، برای مخاطبین خیلی نامحسوس تر است و خیلی کمتر آنها را اذیت می کند.
دوم این که، انرژی بیشتری از ما می برد، ذهن ما ترجیح می دهد که، اصلا » نگوید و چون ما ط…» رابه طوم» تبدیل کردیم، بنابراین ترجیح می دهد که اوم نیز نگويدا
بنابراین، باید سعی کنیم هر زمان متوجه شدیم …» می گوییم، دهانمان را ببندیم و آن را به «هوم» تبدیل کنیم که به مرور، این عادت کم خواهد شد و البته مخاطبان هم اغلب اوقات متوجه این موضوع نمی گردند.
ضبط صدا
تمرین بعدی، ضبط صدای خودتان است. وقتی صدای خود را ضبط می کنید، متوجه چند موضوع خواهید شد.
اول این که، خیلی بیشتر از حد تصور، از «ا…» استفاده می کنید. دوم این که، یک روش بسیار هوشمندانه است.
شما متوجه می شوید، الگوی …» گفتن شما، چطور است؟ آیا وقتی فعل جمله تمام می شود، «ا…» را بیان می کنید؟ یا زمانی که مثلا دنبال فعل هستید «ا …» می کنید، با وسط جمله ای که نمیدانید چه بگویید، از «ا …» استفاده می کنید؟
پس حتما باید این الگو را بیابید و وقتی این الگو را پیدا کردید، بتوانید از آن استفاده کنید. حواستان باشد، اگر در پیدا کردن فعلها مشکل دارید، یک لیست از فعلهای مهم و ضروری انتخاب و همراه خود داشته باشید و گاهی آنها را دیده و هم معنیهای آنها را پیدا کنید. وقتی الگو را به دست بیاورید، این کار راحت می شود.
تنظیم دقیق ابتدای صحبت
روش سوم با راهکار بعدی این است که، ما ۳۰ ثانیه اول صحبت خود را خیلی دقیق بدانیم، زیرا شروع صحبت برای ما دشوار و کمی سخت است.
من همیشه در سخنرانی هایم می گویم، اگر کل سخنرانی را ۵ مرتبه تمرین می کنید، ابتدای سخنرانی (مثلا یک یا دو دقیقه اول) را حداقل ۲۰ مرتبه تمرین کنید. خیلی س خت گیرانه، اول سخنرانی را مشخص کنید و دقیق بدانید، و البته به پایان هم فکر کنید. این دو قسمت خیلی مهم هستند و سخنرانان معمولا دچار اشکال می شوند.
توان ذهن خود را دست کم نگیرید.
به عنوان نکته آخر مورد بحث، بد نیست به این موضوع اشاره کنم که ما یک چهارم تا یک سوم مغزمان را برای تولید کلمات و جملات به کار می گیریم. پس، اصلا نگران نباشید. اگر می بینید که زیاد «» می گویید، صرفا به خاطر تمرین نکردن است و ندانستن
مغز همه ما، این توانمندی را دارد که کلمات را خیلی زیبا و با قدرت و پشت سر هم بگوید و از هیچ یی» هم استفاده نکند.
پس پیشنهاد می کنم که، سعی کنید مقداری سریع تر از همیشه صحبت کنید، به این دلیل که وقتی شما سریع تر صبحت می کنید، ذهن شما یاد می گیرد که باید سریع تر کلمات را بسازد و بعد باد می گیرید که در حالت عادی، زمانی که می خواهید معمولی صحبت کنید و سرعتتان پایین می آید، دیگر به هیچ عنوان «ا …» نخواهید گفت
در انتها میخواهم جمله ای از دکتر «میشل میزر» برای شما بیان کنم
«ا …»در هر سخنرانی رخ می دهد و این یک اشتباه کشنده نیست. اگر تعداد آنها کم باشد، باعث توجه مخاطبان نمی شود، اما مشکل زمانی رخ می دهد که آنها بیش از حد زیاد باشند، درست مثل مورچه ها در یک پیک نیک تابستانی!
بازی هایی برای افزایش هوش کلامی
در این قسمت از کتاب قصد دارم بازی هایی را برای شما مطرح کنم که، انجام دادن آنها به شما کمک می کند تا هوش کلامی خود را ارتقا دهید.
حل جدول | اول از همه بگویم که خودم اهل این کار نیستم، اما در تمام تحقیقات، حل جدول به عنوان یک روش حرفه ای برای افزایش هوش کلامی می شود. شاید اگر در اوقات استراحت، نگاهی به جدول حروف متقاطع داشته باشید هم سرگرم شوید و هم هوش کلامی خود را ارتقا دهید.
گوش دادن به صدای خودا
یکی از جدی ترین تمرین ها و موثرترین آنها برای ارتقای هوش کلامی، گوش دادن به صدای خودمان است. این امکان فقط برای انسانهای صده اخیر فراهم شده و پیش از آن، هیچ کسی این توانمندی را نداشت که به صدای خود گوش کند و ایرادات خود را به سادگی متوجه شود. اما عجیب است که کمتر فردی برای موضوع به این مهمی وقت می گذارد. فقط اگر به اندازه ای که ما به چهره مان جلوی آینه توجه می کردم، به صدایمان نیز در یک فایل صوتی توجه می داشتیم، بدون شک مهارت های بیانی ما بسیار زیباتر میبود.
اقدامك:
همین الان یک فایل صوتی ۵ دقیقه ای از خودتان ضبط و سپس به آن گوش کنید و ببینید که با چه تغییراتی می توانید خیلی بهتر سخنرانی کنید؟
گوش دادن به سخنرانی های خوب
بدون شک، توجه کردن به سخنرانان خوب و به طور کلی کسانی که خوب صحبت می کنند، می تواند هوش کلامی ما را ارتقا دهد. زیرا در این فصل خواندیم که الگوبرداری و توجه به دیگران می تواند بسیار کاربردی و موثر باشد. بنابراین، پیشنهاد می کنم که حتما هر روز، حداقل یک فیلم س خنرانی کوتاه ببینید و مطالبی را که از نحوه بیان فرد یاد گرفته اید، یادداشت کنید.
خاطره های صبحگاهی
برای این که هوش کلامی خود را ارتقا دهید، خود را متعهد کنید که از فردا صبح، روزانه تحت هر شرایطی ۲۵۰ کلمه در مورد هر چیزی که به ذهنتان می رسد بنویسید. برای این کار لازم است که شب قبل خودکار و کاغذ را آماده کنید و صبح به محض این که از خواب بیدار شدید، هرچه را به ذهنتان آمد، بنویسید. (شاید اوایل، این کار سخت، با بی معنی به نظر برسد، اما مطمئنم که بعد از گذشت چند هفته تجربه های فوق العاده متفاوتی را کسب خواهید کرد.)
تمرینات بداهه
یکی از قدرتمند ترین تمرین ها برای بهبود مهارت و هوش کلامی این است که در بداهه گویی قدرتمند شویم. پیشنهاد می کنم که حتما کتاب الکترونیکی من، در مورد سخنرانی بداهه را در اینترنت جستجو کنید و تمرین های آن را انجام دهید. همچنین اگر می خواهید استاد بزرگ بداهه شوید، شک نکنید که دوره غیر حضوری س خنرانی بداهه می تواند تمام نیازهای شما را در مورد بداهه گویی رفع کند.
عبارات ممنوعه و جایگزین آنها
در قسمت جعبه ابزارهای کاربردی در هوش کلامی، گفتیم که چطور کلماتی را به دایره واژگان خود اضافه کنیم و در اینجا قصد دارم در مورد این موضوع صحبت کنم که چه عباراتی ممنوع هستند و نباید از آنها استفاده کنیم
همه یا هیچ
به صورت کلی، قانون های «کلی گفتن»، باعث ایجاد حساسیت در ذهن افراد می شود. از همین رو ممکن است مخاطب شما به دنبال مثال نقض بگردد. به همین دلیل، اگر فکر می کنید که حتی یک درصد امکان یافته شدن مثال نقض وجود دارد، از واژه های «همه» یا «هیچ» به صورت قطعی استفاده نکنید و به جای آن، از واژه هایی همچون «عموما»، اکثر اوقات» و یا «تقریبا هیچوقت» و … استفاده کنید.
دستورات امری
همیشه گفته ام که حتی اگر به گورخر بگویید که باید راه راه باشی، خواهد گفت که نه! من راه راه نیستم! منظور من این است که، اکثر انسان ها از شنیدن جملات امری حس خوبی پیدا نخواهند کرد و از همین رو، تا حد ممکن، لحن امری را در واژگان خود کمرنگ کنید تا جایی که افراد احساس کنند به جای دستور، با یک درخواست با یک پرسش رو به رو هستند.
برای مثال، به جای این که به فرزندتان بگویید که الان تکلیف هایت را انجام بده، می توانید بگویید که الان تکلیف هایت را انجام میدهی یا بعد از غذا؟
با اگر به کسی می خواهید بگویید که، برای من آب بیاورید، می توانیم بگوییم، می توانم خواهش کنم که محبت کنید و برای من آب بیاورید؟
بنابراین، تا حد ممکن از جملات دستوری و امری خودداری کنید و سعی کنید تا آنها را به شکل در خواست هایی محترمانه و با پرسش ارائه نمایید. همانطور که در بحث عزت نفس اشاره کردیم، کسانی که تمایل به دستور دادن دارند، معمولا از مشکل کمبود عزت نفس رنج می برند.
واژه های با بار معنایی منفی
از دیگر نکاتی که در صحبت کردن خود باید به آنها توجه داشته باشیم، این است که تا حد ممکن از واژه هایی با بار معنایی منفی استفاده نکنیم. مثلا به جای این که بگوییم علی مرد بی مسئولیتی است، می توانیم بگوییم که، علی باید در مورد مسئولیت پذیری خودش تلاش بیشتری داشته باشد.
شما با دیدن این دو نوع جمله، به وضوح می بینید که گوینده اولی یک فرد معمولی و گوینده دوم یک فرد با عزت نفس بالاست. بنابراین سعی کنید با استفاده از جملاتی مانند آنچه گفته شد، عزت نفس بالای خود را نمایش دهید.
تخريب جایگاه مخاطب با خودتان
آخرین موضوعی که قصد دارم در مورد عبارات ممنوعه بگویم این است که، تا حد ممکن از واژگانی که باعث تخریب جایگاه خودتان با مخاطبانتان می شود خودداری کنید. واژه هایی مثل مخلصیم و … شاید خیلی متداول باشند، اما مطمئن باشید برای جایگاه شما اصلا خوب نیستند.
همچنین، عباراتی که باعث می شوند، مخاطب احساس کند جایگاهش تخریب می شود، نیز اشتباهاتی نابخشودنی هستند. متأسفانه برخی از ما معمولا در صحبت با کودکان این موضوع را رعایت نمی کنیم و به سادگی هر حرفی را به آنها می زنیم.
در انتها، تنها چیزی که باید بگویم این است که کلمات شما خیلی قدرتمند هستند، مراقب باشید که چطور از آنها استفاده می کنید.
مبادا دل کسی را بشکنید، امید کسی را ناامید کنید و لبخند کسی را بر روی لبش نخشکانید…
پایان مقاله هوش کلامی
منابع: Mind Movies, MentalUP, Smart Brain
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.